قبل از اینکه این قسمت رو بخونید ، پارت قبلی رو دوباره چک کنید چون بخش دومش رو هم اضافه کردم ^^
قسمت هجدهم : ازت متنفرم
جین نمیدونست توی این وضعیت چه واکنشی نشون بده.
از زندان گله برگشت، به اتاق تهیونگ رفت و دید اون پسر مست درحالیکه نیمی از بدنش بیرون از پنجره ست رو به ماه فحش میده.
الان دیگه همه میدونستن که الکل معمولی روی گرگ ها تاثیر نمیذاره. آکونیتوم (زهر گرگ) مست کننده ی گرگ هاست، چیزی که گرگ هارو آروم میکنه و یه خوشحالی محض بهشون میده. از این ماده برای خلع صلاح کردن اسیرها استفاده میشه و مقدار زیادش میتونه کشنده باشه.
جین به وضوح میتونست بوی گند آکونیتوم رو تشخیص بده.
دو طرف شونه های تهیونگ رو گرفت و بانگرانی گفت :
_ ته...
تهیونگ درحالیکه سعی میکرد خودش رو از بازوهای جین آزاد کنه با حالت مستی می‌خندید.( طفلک ته :( )
_ شیییش آی بیشش.. اون باهام حرف زد جین.. فقط یه جمله گفت و باهام بهم زد!!!
جین تهیونگ رو روی تخت خوابوند و نفسش رو بیرون داد.
_ خدایا! تو خیلی مستی!
جین آهی کشید.
_ چرا مست کردی تهیونگ؟ تو یه گرگ ضعیف هستی. خودت میدونی آکونیتوم بیشتر از بقیه ی گرگ ها روت تاثیر میذاره!
تهیونگ ناگهان زد زیر گریه و بالشت جونگ کوک رو در آغوش گرفت.
_ ته‌ته کوکی رو میخواد... من کوکیم رو میخوام.
جین با ناامیدی به تهیونگی که با هر نفسی که می‌کشید اسم کوکی رو زیر لب زمزمه میکرد تا اینکه بالاخره خوابش برد نگاه میکرد.
_ چرا همه چیز شبیه یه فیلم عاشقانه شده؟
جین آهی کشید و ادامه داد :
_ تو خیلی غمگین به نظر میرسی بچه.
آروم موهای تهیونگ رو از جلوی صورتش کنار زد.
_ نگران نباش ته، ما تو رو به کوکیت میرسونیم.
دلم میخواد بدونم کوکیت هم هرجایی که هست انقدر برای تو دلتنگی میکنه...
_**_
وقتی لیسا سعی کرد جونگ کوک رو به زمین بزنه جونگ کوک چرخید و با آرنج به صورت لیسا ضربه زد.
لیسا از درد دولا شد ولی سریع با پاهاش به پشت زانوی جونگ کوک لگد زد و مجبورش کرد زانو بزنه.
لیسا تقریبا کنترل جونگ کوک رو بدست گرفته بود که ناگهان جونگ کوک دستش رو کشید و اونو محکم به زمین زد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
Mine | Persian Translation (Vkook/Taekook - Werewolf)
Fanficتهیونگ با دقت به جون دادن گرگی نگاه کرد که همراه با ضربان قلبش ، نفس هاش هم قطع شدن. سرش رو بالا گرفت و برای لحظه ای به ماه بالای سرش نگاه کرد . اون هم نوع خودش رو کشته بود ، اما خودش رو گناهکار نمیدونست ! اون گرگ عاری از هر معصومیتی، سزاوار مرگ...
