"I love you"

5.8K 885 39
                                    


قسمت نوزدهم : عاشقتم

وقتی نامجون به مقصد قلمروی پک ماه طلایی رانندگی میکرد جین ساکت نشسته بود. هنوزم نمیدونست چی اذیتش میکرد. حس بدی داشت. بیشترش بخاطر رفتار جونگ کوک بود.

* فلش بک *

بعد از نمایش کوچیکی که جونگ کوک و تهیونگ جلوی جمعیت نشون دادن جین میترسید که جونگ کوک پسر مو بنفش رو بغل کنه و به سمت اتاقش بدوئه.

وقتی جونگ کوک از اون پوزیشن خیلی صمیمی ای که با تهیونگ روی زمین داشتن جدا شد خیالش راحت شد.

جونگ کوک به جین نزدیک شد و گفت :

_ تو باید به پک ماه طلایی بری جین.

جین اخم کرد.

_ نباید یه توضیح بخوام؟

جونگ کوک خیلی جدی گفت :

_ فقط حرف منو گوش کن.

جین میدونست نمیتونه حریف جونگ کوک بشه. آخرش حتما بازنده میشد. ولی تن صداش لرزه به جونش انداخت.

نامجون یکی از دست هاش رو روی کمر جین گذاشت و گفت :

_ حق با اونه. تو باید بری. اینجا امن نیست.

بوی مشکی که از جفتش میومد و حس خوبی که از لمس نامجون بهش دست داده بود باعث شد گونه های جین صورتی بشن.

جونگ کوک حواسش به حرف نامجون نبود و به جاش با نگاهش به دست نامجون خنجر پرت میکرد.

جین لبش رو گزید.

_ آه.... کوک.... اشکالی نداره.... اون.... اوم... جفت منه.

انگار جین منتظر اجازه ی برادر کوچیک ترش برای قرار گذاشتن با پسری که با خودش به خونه آورده بود، بود.

نامجون از دیدن چهره ی متعجب جونگ کوک یکی از ابروهاش رو بالا انداخت.

جین متوجه شد که اون دوتا آلفا به همدیگه خیره شدند، حتی تهیونگ هم ساکت بود و از جونگ کوک می‌ترسید.

_ تهیونگ با من اینجا میمونه. اگه یه وقت اتفاقی بیفته، وقتی بدونیم جای تو امنه همه چیز راحت تر میشه.

وقتی جونگ کوک بدون اینکه به خبری که همین یکم پیش بهش دادن اشاره کنه جمله ش رو تموم کرد جین یه چیز رو فهمید.

اون به نامجون اعتماد داشت.

_ قراره اتفاق بدی بیفته؟

جونگ کوک با لحن سردی گفت :

_ ما هیچوقت نمیدونیم چه اتفاقی قراره بیفته. حالا دیگه برو جین.

_ آره، بیا بریم.

جین خودش رو از دست نامجون که اونو گرفته بود بیرون کشید.

_ شما دوتا فکر کردین کی هستین که واسه من رئیس بازی درمیارین؟ من میتونم تو کون هردوتاتون بزنم!

Mine | Persian Translation  (Vkook/Taekook - Werewolf)Where stories live. Discover now