قبل از اینکه بخونید ، تریلر ماین توی مدیای این قسمت اضافه شد .
قسمــت بیست و نهــم : قسمـت پایـآنی
_ اوه !خدایا جیمین کجا غیبش زده ؟
جونگ کوک همینطور که شونه های تهیونگ رو ماساژ میداد ، درجوابش شونه ای بالا انداخت .
امروز روز فارغ التحصیلیشون بود .
یک سال ...!
یکسال از اون اتفاقات مربوط به قربانی کردن و جنگشون با شیطان میگذشت .
یک سالی که بدون هیچ تهدید مرگ و خطری پشت سر گذاشته شد . .
و حالا ، دوران تحصیلیشون داشت به پایان میرسیـد و همه خودشون رو برای برداشتن قدم های تازه ای برای زندگیشون آماده کرده بودند .
توی این مدت تهیونگ همچنان روی تصمیمش برای دامپزشک شدن مصمم بود ، جونگ کوک باید از پک محافظت میکرد وتمام مسائل مربوط به پک رو به طور رسمی به عهده گرفته بود .
و رویای جیمین --
طولی نکشید که یه نفر باعجله و دوان دوان رسید پیششون و وقتی خواست بشینه ، صندلی کنارشون روی زمین کمی جابه جا شد .
کلاه فارغ التحصیلیش روی سرش به حالت عجیبی مونده بود و کتش بیشتر مثل پتویی بنظر میرسید که دور خودش انداخته باشه .
تهیونگ دست به سینه شد و منتظر موند تا جیمین سر و وضع خودشو درست کنه.
_خب ، کجـا بودی دقیقا ؟
جیمین نگاهی به دور و بر انداخت . از چشم تو چشم شدن با بقیه دوری میکرد و زیرلب ناسزایی گفت .
تهیونگ با لحنی تهدید آمیز گفت :
_ میدونی چیه جیمین ؟ بنظرم بهتره خودت عین آدم جوابمو بدی قبل ازاینکه خودم مجبورت کنم .
جیمین جوابی نداد و فقط لپ هاش بیشتر از قبل گل انداخت ، تهیونگ با تعجب بهش خیره موند .
دیدن جیمین و لپاش که از خجالت سرخ شده بود یه مورد خیلی خیلی نادر بود ، البته نه به اندازه ی جونگ کوک .
تهیونگ برگشت سمت جونگ کوک :
_جریان چیه ؟
درست از یکسال پیش ، اونا متوجه بیشتر توانایی های جونگ کوک شده بودند که خوندن ذهن افرادی که تو حالت احساساتی هستند، هم میشد . چه گرگینه و چه انسان، چه عضو پک میبودند یا نه فرقی نمیکـرد.
جونگ کوک پوزخندی زد :
_ حسـابی پیش یونگی گند زده .
و رویـای جیمین تا به امروز یجورایی بدست آوردن یونگی بود .
هرچند اون زمان تهیونگ از فهمیدن این جریان شوکه شده بود، اما درحقیقت جیمین هم لایق یه زندگی شاد بود ؛ اوایل جیمین بخاطر تلاش هاش برای قانع کردن یونگی احساس گناه میکرد و مدام بهشون میگفت حس میکنه با اینکار داره به هوسوک خیانت میکنه . ولی چند ماه بعد ، یونگی هم کم کم دوباره پیش اعضای پک برگشت و رابطه اش با جیمین بهتر شد .
![](https://img.wattpad.com/cover/155857054-288-k82871.jpg)
YOU ARE READING
Mine | Persian Translation (Vkook/Taekook - Werewolf)
Fanfictionتهیونگ با دقت به جون دادن گرگی نگاه کرد که همراه با ضربان قلبش ، نفس هاش هم قطع شدن. سرش رو بالا گرفت و برای لحظه ای به ماه بالای سرش نگاه کرد . اون هم نوع خودش رو کشته بود ، اما خودش رو گناهکار نمیدونست ! اون گرگ عاری از هر معصومیتی، سزاوار مرگ...