Mine | Persian Translation (Vkook/Taekook - Werewolf)

"َAlive"

قسمت بیست و یکم : زنده

جیمین تمام برنامه ریزی های لازم رو کرده بود.

منتظر یه فرصت بود تا دزدکی وارد اتاق پدرش بشه، میدونست این یه ریسکه ولی باید میفهمید چی تو سر پدرش میگذره. روزی که توی زندان با اون زندانی سرکش آشنا شد بدگمانی هاش به یقین تبدیل شد. جیمین میدونست نامجون حقیقت رو میگه. میدونست تهیونگ توی خطره و میخواست کمک کنه.

تااینکه یونگی تصمیم گرفت پیداش بشه و وسط کارش وقفه ایجاد کنه. کسی که بیشتر از همه ازش دوری میکرد.

چرا باید سر و کله ی اون پیدا بشه؟

نمیشد کس دیگه ای باشه؟

و حالا هردوشون توی یه جای کوچیک پشت قفسه ی کتاب اتاق پدر جیمین به زور جا گرفته بودند.

جیمین درحال بحث کردن با یونگی بود که صدای قدم های محکمی شنید و مطمئن بود که اون قدم ها مال پدرش هستند.

خوشحال بود که اسپری گل ماه رو با خودش آورده وگرنه خیلی وقت پیش گیر میفتادند. با یکی از دست هاش دهن یونگی رو گرفته بود و دست دیگه ش راهش رو به سمت باسن یونگی پیدا کرد. هیچکدوم از اونا به اون موضوع اهمیت ندادند چون بادقت به مکالمه ی جین هیونگ گوش میدادند.

_ تا جاییش که به من مربوط میشه داره خوب پیش میره. تا امروز عصر پنجاه تا جنگجو به اونجا میرسن. بعد از نیمه شب حمله میکنیم.

جیمین اخم کرد. اصلا نمیدونست چه اتفاقی داره میفته.

_ آره، اون پسره فردا هجده سالش میشه. خیلی خوبه. فقط امیدوارم هنوزم باکره باشه.

فردا تولد کسیه؟ تولد تهیونگ فرداست!! باکره؟ بابا چه نقشه ای داره؟؟

جین هیونگ آه کشید.

_ نمیتونم بهت اطمینان بدم هانیول، اونا جفت همدیگه ن. یه شب کامل با هم بودن! اگه اون پسر دیگه باکره نباشه باید یه گزینه ی دوم داشته باشیم... آره...میدونم، میدونم دارکو بخاطر اینکه قبلا یه بار شکست خورده خیلی سختگیره.... باشه. فردا همدیگه رو می‌بینیم.

جین هیونگ تماس رو قطع کرد و آه کشید.

_ فقط صبر کن امگا. حتی اگه پشت پسر کله شق من قایم بشی بازم گیرت میندازیم.

اینو گفت، در رو باز کرد و بعد از اینکه از اتاق خارج در رو پشت سرش محکم بست.

جیمین و یونگی مدتی همونطور موندند چون ممکن بود اون آلفا دوباره بیاد.

_ هومم اوممهه.

جیمین اخم کرد و دستش رو از روی دهن یونگی برداشت.

یونگی با چشمهای گرد شده با صدای آروم گفت :

_ این دیگه چی بود؟