قسمت پانزدهم:یادآوری

5.5K 857 151
                                    

های!😍

من معمولا اول پارت حرف نمیزنم!ولی این یکی ناگزیره..یکمی اسمات داره این پارت!

اگه مشکلی دارین اون قسمتی که با ❌+18❌ مشخص شده به بعد رو نخونید!😅
من برم محو شم🙈😅

^^^^^^^^^^^^^^^^
به محض خالی شدن راهرو،نامجون با افکار نه چندان پاک و معصومانه ای دست همسرش رو گرفت و به داخل خونه کشید ولی قبل از اینکه موفق بشه کوچکترین حرکتی در راستای پیاده سازی افکارش بزنه،جین ابروهاش رو در هم کشید و غر زد:

_منظور یونگ چی بود؟

شونه های نامجون افتاد و لبهاش آویزون شد و در همون حالت درحالیکه سعی میکرد لحنش لوس و غرغرو نباشه،جواب داد:

+نمیدونم..لابد خسته شدن از موندن توو خونه و به بهانه سالگرد ازدواج ما،برای خودشون یه برنامه تفریحی چیدن..

و نگاه حسرت بارش رو به لب های وسوسه انگیز همسرش دوخت.

_نخیر!کاملا برنامه ریزی کرده بود برای تنها موندن ما دو تا..

نامجون،نگاهش رو در حد چند ثانیه به چشم های جین دوخت و با من من پرسید:

+میگی که یونگ....؟؟

^^^^^^^^^^^^^^^^^

نامجون،آخرین نت رو برداشت و کتاب روش های تربیتی رو بست،عینک مطالعه ش رو برداشت و روی کتاب گذاشت،دست زیر چونه زد و جین رو زیر نظر گرفت..

مشغول مشورت و یادداشت برداری از راهنمایی های دوست مشاورش بود..گوشه ی لبش رو به دندون گرفته بود و با اخم های درهمش،نکاتی رو یادداشت می کرد..یاد اولین باری که جین به نظرش جذاب اومده بود،افتاد..

رشته های تحصیلی شون متفاوت بود ولی رشته های هر دو زیرمجموعه ی یک دانشکده بودند، بنابراین جین رو چندباری توی دانشکده دیده بود..

امتحانش اون روز،توی سالن اصلی دانشکده برگزار می شد و برای جلوگیری از تقلب،صندلی ها طوری چیده شده بودند که دانشجوهای رشته های متفاوت کنارهم قرار بگیرند..

سر جلسه ی امتحان،نامجون رسما بیکار بود..
سوالاتی که بلد بود رو همون دقایق ابتدایی نوشته بود ولی سوال آخر،اثبات بود و نامجونم که متنفر از حفظ کردن اثبات فرمولها،راه حل و روش اثبات ها رو محض احتیاط توی یه برگه ی کوچیک نوشته بود و با خودش آورده بود سر جلسه و منتظر یه فرصت مناسب بود تا بتونه ازشون استفاده کنه..

همون طور که نگاه بی هدفش اینور اونور می چرخید و مراقب ها رو زیرنظر گرفته بود،چشمش به دانشجوی کناریش افتاد..پسرک،با جدیت روی برگه ی امتحانی تمرکز کرده بود..ابروهای خوش فرمش رو در هم کشیده و گوشه ی لبش رو به دندون گرفته بود و تند تند به سوالات جواب می داد..

ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed )Donde viven las historias. Descúbrelo ahora