قسمت بیست و چهارم:یه"کیم"هیشوخ...

4.7K 863 145
                                    

جین،متعجب، دست به کمر زد ، توو چهارچوب در اتاق ایستاد و جونگکوک رو زیرنظر گرفت که با حرص و عصبانیت یکی از عروسکهاش رو میزد و همزمان سر بانی_عروسک موردعلاقه ش_ داد می کشید:

_گرگه(گریه) نکن!!صددعفه گفدم یه "کیم" هیشوخ زیله باله زور نمیله!اونوخ تو هم کتک میخولی هم گرگه میکنیییی؟؟؟واقعااا برات متاسمم(متاسفم) بی عرضههه!اصلا میدونی شیه!؟تو رو توو کمد زندونی میکنم تا مرد بشی و دیده(دیگه)ضعیف نباشی!

بعد درحالیکه در کمدش رو به سختی باز میکرد؛
ادامه داد:

_مث باباها!منم مث اونا میشم ولی تو!تو مث دخترا
میمونی!

و بانی رو داخل کمد خوابوند و در کمد رو محکم کوبید!

+باباجان!چی شده پسرم؟؟چرا داد میزدی؟

جین پرسید تا جونگکوک رو وادار به توضیح دادن کنه!

جونگکوک کلافه چنگی به موهاش زد و درحالیکه آه میکشید،جلوی کمد روی زمین نشست!

_همش از دست بانی عه!احصاب برام نذاشته!
صددعفه بهش گفتم یه"کیم"هیشوخ کتک نمیخوله ولی بازم عین دخترا همش کتک میخوله و گرگه میکنه!

جین،کنار جونگکوک نشست و درحالیکه به حرص خوردن کیوت کوک و تقلیدش از بزرگترا لبخند می زد پرسید:

+کی گفته یه کیم هیچوقت کتک نمیخوره؟

_ته ته هیونگم گفته!تازه بهم یاد داده چجوری مشت بزنم منم داشتم به بانی یاد میدادم ولی اون آخرشم کتک خولد!

جین،موهای جونگکوک رو نوازش کرد و خندید:

+ته ته هیونگ راست گفته کوک!ولی میدونی چرا یه کیم هیچوقت کتک نمیخوره؟

_چون خیلی قوی اند!

+دقیقا!ما چون خیلی قوی ایم اصلا دعوا نمیکنیم که کتک بخوریم یا کتک بزنیم!

جونگکوک،ابروهای نازکش رو درهم کشید و با قیافه متفکری پرسید:

_پس چرا باید مشت زدن بلد باشم؟

+فقط محض احتیاط!ولی باید همه ی سعی ت رو کنی که با دوست شدن مشکلاتت رو حل کنی!نه کتک کاری!

جونگکوک نگاه مشکوکی به جین انداخت و مردد پرسید:

_یحنی عیب نداره بانی مث دختلا گرگه میکنه و کتک میخوله؟

جین لبخند زد:

+بانی مهربون و احساساتیه و چون بقیه رو دوس داره نمیتونه کتکشون بزنه!این که چیز بدی نیس!

جونگکوک سر تکون داد:

_اوهوم..مث چیمی هیونگ!یا سوکی هیونگ!بانی به هیونگام رفته و مهلبونه!

جین با سر تکون دادن تایید کرد و پرسید:

+هنوزم میخوای بانی رو زندونی کنی؟

ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed )Where stories live. Discover now