Part 38

5K 851 415
                                    

"منظورم اینه دفعه ی قبل که سکس داشتیم من درحد فاک هورنی و خیس بودم و اون هم مشتشو کرد توم. چی میشه اگه این بار نتونم از پس اون کارا بربیام و ازم ناامید شه؟"
جونگکوک همینطور که راه میرفت آه کشید.

"دقیقا چطوری یه مشت کامل داخلت جا شد... بنظر میاد حالا دوتا سیاه چاله تو این جهان داریم و یکیش سوراخ کون توعه."
لوندر گفت و جیمین شروع کرد به خندیدن.

"جیمین اون داره مثل این آدمای عجیب غریب حرف میزنه و همش تقصیر توعه."

جونگکوک گفت و بعد به لوندر نگاه کرد.
"هرچی. احساس بدی برای تهیونگ دارم. اون بالاخره مادرشو پیدا کرد و مشخص شد اون واقعی نیست. حتی باباشم بهش دروغ گفته بود! "
جونگکوک گفت و بعد بالاخره به سالن ضیافت رسید و واردش شد.

اونجا خیلی خوب تزئین شده بود و بالای دویست نفر اونجا بودن با رنگ موهای مختلف. البته همشون طیفی از طوسی بودن.

جونگکوک ملکه رو پیدا کرد که داشت با چند نفر صحبت میکرد‌. یهو صدای بلندی اومد و یکی داد زد:

"پرنس ژوپیتر وارد میشود! "

هوسوک بلند گفت.

ملکه با گیجی اخم کرد و به سرخدمتکار نگاه کرد و اون فقط شونه هاشو بالا انداخت چون نمیدونست چخبره.

چشمای جونگکوک درشت شد وقتی صدای موزیک پاپ رو شنید که توی سالن پخش شد. حالا همه گیج بنظر میرسیدن.

همون لحظه در باز شد و یونگی و نامجون وارد شدن درحالیکه وانمود میکردن بادیگاردن. پشت سر اونا تهیونگ داشت میومد و باعث شد جونگکوک به همراه بقیه ی مردم نفس منقطعی بکشه.

موهای طوسیش روی چشماش ریخته بود و تاج طلایی رنگ روی سرش برق میزد. یه شنل سلطنتی آبی رنگ پوشیده بود و یه عصای طلایی سلطنتی با یه جواهر بزرگ روی سرش رو توی دستش نگه داشته بود.

"چرا همه ساکتن؟"
تهیونگ گفت و جونگکوک دید که چندتا دختر و پسر جوان با هیجان و علاقه داشتن به تهیونگ نگاه میکردن.

"از خودتون پذیرایی کنین."
تهیونگ گفت و خندید. جمعیت نامطمئن بنظر میومدن ولی اونام به تقلید از تهیونگ خندیدن.

"اوه نگاه کنین."
جین بلند گفت و اونم وارد شد.
"من یه مرد فوق پولدارم با کلی چیزمیز و کلی تفنگ!! "
جین‌ گفت و جیمین دستاشو از روی خجالت بخاطر حرکات و حرفای مسخره ی جین گذاشت روی صورتش.

جین به تهیونگ نگاه کرد و نفس منقطعی کشید.
"اوه صبرکن! تو پرنس تهیونگی! تو میتونی همه ی این چیزامو داشته باشی به اضافه ی دو تا دخترام."
جین تعظیم کرد و ملکه اخم کرد.

"واو! "
لوندر بلند گفت و جیمین غرید.
"تو دیگه نه.."

لوندر چند قدم‌ جلو رفت.
"من پرنسس نورم و مشتاقم با ژوپیتر متحد شم فقط اگه پرنس تهیونگ بشه پادشاه بعدی! "

SPACE VOYAGE | Vkook [translated]Where stories live. Discover now