Part 10

8K 1.1K 602
                                    

"غریدن."

"تو الان غریدن رو به زبون اوردی..؟"

"گوش کن یونگی، سر من الان به اندازه ی فاک درد میکنه. شب قبل زیادی نوشیدم. چرا هیچکدومتون متوقفم نکردین؟ من فقط 18 سالمه- همتون یه مشت بی مسئولیتین. من احتمالا حتی حضورم تو اون سیاره قانونی نیست."
جونگکوک غر زد و هوسوک عصبی بهش نگاه کرد.

"خفه شو. فقط خفه خون بگیر اوه مای گاد، سرم."
هوسوک گفت و بعد، لیوان آب رو از روی میز گرفت و یه نفس سر کشید.

"اون الکلا دقیقا چه کوفتی بودن مرد؟ دیشب بطرز وحشتناکی باعث شدن هورنی شم."
نامجون غر زد و چشماشو مالید.

"دقیقا." جین گفت.
"دقیقا." هوسوک و یونگی همزمان گفتن و جونگکوک خمیازه کشید.
"منم همین."

"خب جونگکوکی، من دیشب تو و تهیونگ رو دیدم که به سمت اتاق تو میرفتین. چه اتفاقی افتاده بود؟"
جین گفت و ابروهاشو به طرز خبیثی بالا برد و جونگکوک کمی سرخ شد.

"هیچی."

"شما هوک آپ کردین! "

"نه! شاید! خفه شو! "

"ازش خوشت میاد؟"

"اوق- نه ! اصلا ! همونطور که شما گفتین، من فقط هورنی بودم. پس ما تصادفی هوک آپ کردیم. دیگه تکرار نمیشه."
جونگکوک زیرلب گفت و یونگی نیشخند زد.

"کی تاپ بود؟"

جونگکوک بالا رو نگاه کرد و نگاهشو به چشمایی که با کنجکاوی بهش زل زده بودن داد. اون میتونست بهشون بگه سرشون تو کار خودشون باشه یا اینکه بگه یجورایی هردوشون تاپ بودن ولی-

"من. البته که من. از نظر شما من یه باتمم؟"

"بله."

جونگکوک به هوسوک چشم‌غره رفت و بعد به پشتی صندلی تکیه داد.
"خب، نیستم. من تاپ بودم. مثل همیشه. اون.. باتم بود. خیلی ناله میکرد و خیلی هم مطیع بود، درست مثل یه باتم."

"اوه.. فکرشو نمیکردم."
نامجون گفت و جونگکوک از روی صندلیش بلند شد.

"خب، میدونین که.. من یه دامیننتم. حتی با راه رفتن توی خیابون هم میتونم باعث شم آدما غش کنن. و توی تخت، بهتر میتونم کاری کنم که آدما غش کنن."
جونگکوک گفت و بعد چرخید و اونا رو ترک کرد و به سمت اتاق خودش رفت.

"جیز ! "
جین خندید و بعد، تهیونگ رو دید که وارد اتاق شد و جای جونگکوک نشست و صورتشو با دستاش مالید. به طرز بدی هنگ‌اور بنظر میرسید.

"صبح.. بخیر. یا هر زمانی که الان هست. فضا واقعا آدمو گیج میکنه، ها؟"
تهیونگ با صدایی که بخاطر خواب آلودگی بم تر شده بود، گفت.

"آره دقیقا. درهرحال- تو حالت خوبه؟ بخاطر دیشب میگم."
هوسوک پرسید و تهیونگ سرشو تکون داد.
"آره. سرم یه کم درد میکنه ولی اوکیم."

SPACE VOYAGE | Vkook [translated]Where stories live. Discover now