Part 5

7.2K 1.2K 674
                                    

"سفینه ی Nova XZ92، آماده ی فرود."
یونگی با استفاده از میکروفونِ روی میز ارتباطات گفت. یه صدای 'بیپ' مانندی شنیدن که نشونه ی اوکی بودنِ اوضاع بود و نفس آسوده ای کشیدن.
تهیونگ دسته ای که روی میز کنترل قرار داشت رو گرفت، دکمه ی روشو فشار داد و دسته رو به سمت خودش کشید و باعث شد سفینه به آرومی به سیاره ی بنفش رنگ که توسط هشت تا ماهِ بنفش در اطرافش، احاطه شده بود، نزدیک شه.

"این سیاره خیلی خوشگله!" جیمین گفت، درحالیکه به موج های بنفش رنگی نگاه میکرد که با نزدیک شدن به سطح سیاره، کم کم نمایان میشدن.

کل شهر، بنفش بود. سفینه از ابرهای بنفش گذشت و به زمین رسید، جایی که پر از خونه های بنفش رنگ بود، که روی زمینِ بنفش قرار داشتن.

سفینه روی سیاره فرود اومد و پسرا با خوشحالی داد زدن.
"بالاخره هوای تازه! "

"بذارین اول ما چِکش کنیم."
تهیونگ گفت و جونگکوک دید که تهیونگ بهش نگاهی انداخت و باعث شد گیج شه.
"چیو چک کنیم؟"

"سطح اکسیژن، شدت جاذبه و این چیزای ابتدایی، احمق."
تهیونگ با بی‌حوصلگی گفت و جونگکوک اخم کرد. ولی بعد، شناساگرِ شدت جاذبه و اکسیژن و وسایل موردنیازو گرفت.

تهیونگ به سمت اتاقک مخصوص سفینه رفت و داخلش شد. دریچه ی کوچیکی رو باز کرد و شناساگر رو نزدیکش گذاشت و دکمه ی روشو فشار داد. شناساگر چندلحظه ویبره رفت و بعد، چراغِ روش سبز شد.
"امنه، بیاین بریم."
تهیونگ گفت. جونگکوک به پسرا نگاه کرد و سرشو تکون داد.

همه با خوشحالی هورا کشیدن و موقعِ خروج از سفینه، هوسوک با دستش به باسن جونگکوک ضربه زد و جین هم به باسن تهیونگ ضربه زد. هردوتا پسر غریدن ولی تنها جوابی که دریافت کردن، صدای نیشخند هیونگاشون بود.

جونگکوک میخواست از در خارج شه که تهیونگ بازوشو گرفت.
"هی جسیکا رابیت، اول باید مطمئن شیم تجهیزاتمون کامله، بعد خارج شیم."
تهیونگ گفت و جونگکوک اخم کرد.
[جسیکا رابیت= یک شخصیت دیزنی با موهای قرمز.]

"چرا؟ همه رفتن. کامان ته، بیا بهشون برسیم."
جونگکوک گفت و تهیونگ تمسخرآمیز خندید.

"رفیق- ما کاشف فضا هستیم. این قسمتیه که ما مجبوریم انجامش بدیم. وگرنه فایده ی بودنِ ما توی سفینه چیه؟"
تهیونگ گفت. جونگکوک غرید و بعد مثل بچه ها به مدت شیش ثانیه دقیق، غرغر کرد و بعد هوف کشید. "باشه."

اونا همه ی تجهیزات و چیزایی که لازم داشتن رو جمع کردن (بیشتر کارا رو تهیونگ انجام میداد چون جونگکوک مثل یک پاپی کوچولوی خوشحال، این ور و اونور میپرید و منتظر بود بره بیرون). وقتی همه چیو جمع کردن و از سفینه خارج شدن، جونگکوک نفس بریده ای کشید.

"اوووه- این خیلی خفنه! "
جونگکوک گفت و تهیونگ هوف کشید.
"یه عالمه مواد آلوده تو هواست. دستگاه رادار از شدت آلودگی هوا قاطی کرده- "

SPACE VOYAGE | Vkook [translated]Where stories live. Discover now