Part 8

7.9K 1.2K 793
                                    

روز بصورت کاملا نرمالی شروع شد.
جونگکوک، تهیونگ و جیمین، قرار بود برای گشت زنی به فلزمین برن و درمورد منابعش اطلاعات کسب کنن. البته جیمین مثل یه حرومزاده ی کوچولو گفت که میخواد تمام مدت توی اسپیس‌پاد معلق بمونه و فقط بهشون بگه چی بگن و چیکار کنن.

تهیونگ و جونگکوک باید لباسای مخصوص و بوت های فضایی میپوشیدن چون شدت جاذبه تو این سیاره خیلی زیاد بود.

جونگکوک لباس قرمز و تهیونگ لباس نقره ای پوشیده بود.

"آوو این خیلی کیوته صبرکنین ازتون عکس بگیرم."
جین گفت و بعد، فحش داد وقتی فهمید اصلا دوربین نداره که بخواد عکس بگیره.

"من از لباس های کسشر از قبل طراحی شده متنفرم. میدونین چقدر خنده دار بنظر میام وقتی سرتا پا نقره ای پوشیدم؟"
تهیونگ بهشون پرید و جیمین ریز خندید.
"تو کیوت بنظر میرسی."

"من مثل یه مرد حلبی بنظر میرسم. جونگکوک مثل یه-.. یه-.. یه گیلاس بنظر میرسه."

"اورجینال."
جونگکوک گفت و تهیونگ چشماشو چرخوند. جونگکوک آه کشید.
"کامان، بیاین بریم."

هردو، دستاشونو به نشونه ی 'بای بای' تکون دادن و به جیمین نگاه کردن که توی یه پاد کوچیک کیوت، بالا سرشون معلق بود و براشون دست تکون میداد.

"خب، بریم؟"
تهیونگ گفت. جونگکوک سرشو تکون داد و حرکت کردن.

اونا چندتا رهگذر پیدا کردن و ازشون درمورد کاخ پرسیدن. اونا جواب دادن کاخ 'اون بالاست.'
جوابشون خیلی مبهم بود پس تهیونگ اینجوری برداشت کرد که منظورشون اینه که بالای یه تپه‌ست یا باید از پله های زیادی برن بالا تا بهش برسن.. ولی نه. حق با اونا بود. کاخ دقیقا 'اون بالا' ، از سطح زمین فاصله داشت و توی هوا معلق بود.

"وای من خیلی هیجان زده‌ام که این ماموریتو انجام بدیم!! "
جونگکوک با خوشحالی گفت و تهیونگ آه کشید.
"ازت متنفرم."

به ارتفاع نگاهی انداختن و بعد، دکمه‌ای که روی آستینشون بود رو فشار دادن که باعث شد شعله های آتیش از زیر کفش هاشون بیرون بیاد و به طرف بالا حرکت کنن.

جونگکوک با هیجان خندید. درحالیکه تهیونگ تقریبا تعادلشو از دست داد و بازوی جونگکوک رو گرفت و بهش چسبید.

"بیا بریم توی قصر. اینجا خورشید دو ساعت دیگه غروب میکنه."
تهیونگ گفت و جونگکوک سرشو تکون داد.
هردوشون به سمت کاخ پرواز کردن(درحالیکه جونگکوک هی ملق میزد و خوش میگذروند) تا اینکه بالاخره رسیدن.

"تو مثل همیشه قراره توجه و امتیاز ویژه ای بگیری از اونجایی که تو نیمه فضایی‌ای، آق."
جونگکوک چشماشو چرخوند و تهیونگ تمسخرآمیز خندید.

"شما انسان ها نمیتونین درمورد امتیاز ویژه شکایت کنین وقتی اومدین و سیاره ی ما رو تصرف کردین و دارین ازش استفاده میکنین و کلی آلودش کردین."
تهیونگ گفت و جونگکوک آه کشید.

SPACE VOYAGE | Vkook [translated]Where stories live. Discover now