Part 28

5.3K 946 452
                                    

تهیونگ جونگکوک رو به آرومی روی تخت انداخت و روش خم شد، دستاشو دو طرف بدنش گذاشت و از بالا بهش نگاه کرد.

جونگکوک نفس منقطعی کشید و به چشمای طوسی تهیونگ که حالا تیره تر شده بود نگاه کرد.

"میخوای بکنمت بیبی؟"

"ل-لطفا- "
جونگکوک به سختی زمزمه کرد و سرشو بالا برد تا مشتاقانه تهیونگ رو ببوسه.

لب هاشونو به هم چسبوندن و بوسه ی عمیقی رو شروع کردن. دستای جونگکوک صورت تهیونگ رو قاب گرفته بود و تهیونگ هم با دستاش کمر جونگکوک رو گرفته بود.
تهیونگ بیشتر به سمت جلو متمایل شد و حالا کاملا روی بدن جونگکوک دراز کشیده بود.

جونگکوک حس کرد تهیونگ باسنشو چنگ گرفت پس بین بوسه هومی کشید و لگنشو بالاتر داد.
جونگکوک زبونشو به لب پایین تهیونگ زد و بعد کمی ازش فاصله گرفت تا بتونه زمزمه کنه.
"منو بکن- "

"نه."

جونگکوک چشماشو باز کرد.
"چی؟"

"من اینو نگفتم،"
تهیونگ با صدای آرومی گفت و جونگکوک با گیجی بهش نگاه کرد. هردو سرشونو چرخوندن تا کنارشونو ببینن و هردو جیغ کشیدن!

هولوگرام نامجون بود.

"و-وات د فاک! واسه چه کوفتی داری نگاهمون میکنی؟! "
جونگکوک داد زد و تهیونگ سریع ازش جدا شد.
چشمای هردوشون درشت شده بود.

"نگاه نمیکنم! "
نامجون گفت و دستاشو به نشونه ی تسلیم بالا برد.
"ولی خب داشتم دوربینارو چک میکردم-.."

"پس تو داشتی نگاهمون میکردی! "
جونگکوک دوباره داد زد و نامجون غرید.

"نه جونگکوک. شما نمیتونین الان سکس داشته باشین."

"چرا نه؟"
تهیونگ با عصبانیت زیرلب پرسید و نامجون دستاشو به هم کوبید.
"چون دوربین ها دارن همه چیو ضبط میکنن و قطعا این ویدیوها به یه جایی انتقال پیدا میکنه! ما نمیتونیم سکس داشته باشیم. هیچکدوممون."
نامجون گفت.

"انگار کسی غیر مادوتا اینجا سکس میکنه، اسکلا."
جونگکوک با بد خلقی گفت و بعد هوفی کشید و از روی تخت بلند شد. از اتاق خارج شد و تهیونگ رو تنها گذاشت.

هولوگرام ناپدید شد. تهیونگ چشماشو چرخوند و آه کشید.
از جاش بلند شد و به طرف خارج اتاق حرکت کرد تا دنبال جونگکوک بره.
"گیلاس.."

"ببندش نقره ای، من عصبی بودم و تنها چیزی که میتونست حلش کنه یه سکس خوب بود ولی البته که باید گند بخوره بهش، مگه نه؟"
جونگکوک تمسخرآمیز خندید. تهیونگ چیزی نگفت و فقط به کنارش نگاه کرد.

"کل هفته همه ی آدمای تو این سفینه با من مثل یه عوضی رفتار میکردن! و گوش کن، من-من یه آدم خوبم، ولی ظرفیت منم حدی داره! اوکی گرفتم، من احمقم، آی کیوم یچیزایی حدود ۱۰۰ یا همچین چیزی نیست مثل بقیه ی شما-.."

SPACE VOYAGE | Vkook [translated]Where stories live. Discover now