Part 2

8.5K 1.4K 1.1K
                                    

"خب.. پس بعد از اینکه قضیه ی این آزمون و مزخرفاتش تموم شد، میتونی لباسای سکسی بپوشی و بیای پیشم؟"
جونگکوک انگشتاشو نوازش‌وار روی شونه های دختر کشید.

دختر به جونگکوک نگاه کرد و لبخند کوچیکی تحویلش داد
"البته، به شرط اینکه مثل دفعه ی قبل، بعدش منو ول نکنی و بری همکلاسی‌مو به‌ فاک بدی."
دختر گفت و نیشخند پرحرصی به جونگکوک تحویل داد.

جونگکوک مضطرب خندید وقتی دید چطوری چشمای اون دختر تیره شدن.
"چی؟ من هیچوقت-.. "

"ببندش جئون. من میدونم که تو با همکلاسیم خوابیدی و به هردومون گفتی معنیِ زیادی برای تو داریم. پس خفه شو."
جونگکوک رو سرزنش کرد و با زانوش لگد نسبتا محکمی به عضو جونگکوک زد!

جونگکوک بخاطر درد غرید. دستشو روی دیکش گذاشت و به دیوار تکیه داد. برای چند ثانیه چشماشو محکم رو هم فشار داد و بعد، بازشون کرد. نگاهِ عصبیشو به دختر داد.

"گمشو کوینسی. پوسی تو هم بوی گند میداد درهرصورت! "
جونگکوک داد زد و بعدش دید که درِ سالنِ انتظارات مخصوص آزمون، باز شد. لیسا به داخل قدم گذاشت، در حالیکه که یه پسر مو صورتی هم دنبالش بود.

"من فقط-.."
پسر مو صورتی شروع کرد که توضیح بده. لیسا برگشت و چشم غره ای تحویلش داد.
"من بهت گفتم پارک. تو خیلی آزاردهنده تر از اونی که کسی باهات قرار بذاره. مجبورم نکن دوباره بزنم زیر گوشت."
دختر داد زد و جیمین با ناراحتی سرشو تکون داد و به جای دیگه ای نگاه کرد.

لیسا برگشت، درحالیکه که صورتش نشون میداد که عصبیه، جونگکوک رو دید که روی زمین نشسته بود و صورت اونم همین رو نشون میداد.
"اوه هی جئون، آزمونت رو دادی؟!"

"نه. فکر کنم نیم ساعتی مونده، یا بیشتر. تو چرا الان بیکاری؟"
جونگکوک گفت و نیشخندی تحویلش داد. لیسا بهش چشم غره رفت، انگار میخواست بهش بفهمونه خفه شه!

"چ- چی؟!"
پسر مو صورتی با درموندگی گفت. لیسا نگاه بدی بهش انداخت. هلش داد و کنارش رد شد.

"تو حالت خوبه؟"
جونگکوک از جاش بلند شد و گفت.
"تو-.. تو و لیسا...؟ "
پسر مو صورتی با نگرانی پرسید.

و جونگکوک با جوابی که بهش داد، ثابت کرد که یه احمقه!
"آره.. یکی دوبار. دیروز بهم یه بلو ج-.."

"چی ؟! "
پسر با صدای بلند گفت و چشمای جونگکوک درشت شد.
"توی لعنتی-.. تو- آق، اون دوست‌دخترم بود ! "

"اوه.. اوپس.."
جونگکوک گفت و پسر مو صورتی حالا واقعا عصبی بنظر میومد. تبلتشو گرفت و به سمت جونگکوک پرت کرد.

جونگکوک جاخالی داد و به طرفِ دیگه ی سالن دوید. در سفینه ی شبیه‌سازی شده(بخاطر آزمون) باز شد و هفت تا پسر با صورت های خسته ازش بیرون اومدن. همشون جوری بنظر میرسیدن انگار نزدیکه که غش کنن.

SPACE VOYAGE | Vkook [translated]Where stories live. Discover now