21 - (شروع فلش بک)

1.8K 286 360
                                    

چپتر بیست و یک - خونه

🎼Chris Quilala - Because Of Ur Love

[شروع فلش بک - بیش از دوازده سال قبل]

_گاییدمت مالیک بیا درُ باز کن.

با شنیدن این جمله از زبون مرد پشت در، هوفی کشید و به پهلوی دیگه اش چرخید...هیچ قصدی برای "باز کردن در" نداشت پس پتوی روشو بالاتر کشید و با فشردن پلکاش روی هم، سعی کرد به خواب عمیق دقایق پیشش برگرده.

_انگار خیلی بهت خوش میگذره! فکر کردی من مفت خورا رو تحمل میکنم؟

اما با وجود صدای گوش خراشی که هر چند ثانیه بلند میشد این خواسته اش به منظر به عمل رسیدن نمیرسید...پس نفسش رو به بیرون فوت کرد و با پرت کردن پتو به گوشه ای از اتاق از روی تشک زیرش بلند شد.

تن خسته اش رو تا دم در برد و چوب بیسبالش رو از زیر دستگیره به دیوار مجاور در منتقل کرد.

در اتاق رو باز کرد و حینی که پلکاش رو می مالید نگاهی به مرد مقابلش انداخت.

_واقعا ارزو میکنم روزی که سرطان حنجره ات تشخیص داده میشه امروز باشه.

کاملا نفرت امیز به حرف اومد و پشت بندش "چه کوفتی میخوایی؟" اضافه کرد.

مرد مقابلش، آقای بومر در واکنش نچ نچی کرد و خلال دندونی که بین دندون هاش نگه داشته بود رو از توی دهنش به سمت راست خودش تف کرد.

_ پول...کوفتی که میخوام پوله...کی قراره اجاره تو بدی؟

بومر تف تف کنان به حرف اومد و زین مالیک اینطور بود که "کاش کمتر زر بزنی" ولی در واقعیت با باز کردن کامل در از جلوی دید اون مرد کنار رفت. بعد با دست به قسمتی از سقف که به شکل بدی نم اورده بود و حتی گچ قسمتی ازش رو هم ریخته بود اشاره کرد.

_اونجا رو میبینی؟ اصلا روی اینکه تا چند روز دیگه کپک میزنه شکی ندارم...تو کی قراره اونو درست کنی؟

متعجب پرسید و شونه هاش رو به نشونه "کاملا پذیرای یه جواب قانع کننده ام" بالا انداخت.

در مقابل بومر چشم های پف دارش رو چروک کرد و با درهم کردن کامل چهره اش نگاهی به سقف و بعد به پسر جلوش انداخت.

_ها؟

انگار که نفهمیده باشه خواسته زین چیه به حرف اومد و چینی به بینی گوشتیش داد...

زین مالیک بازم بازیش گرفته بود؟ بازم میخواست با بهانه های مسخره اش از دادن اجاره اتاقش فرار کنه؟

_ببین

زین انگار که قصد داشت یه مسئله حیاتی رو توضیح بده قدمی سر جاش جابجا شد و دوباره مقابل صاحب خونه اش یا درستتر صاحب اتاقش ایستاد. مردی که تقریبا چهارسالی میشد که توی اتاق زیرشیرونی خونه اش زندگی میکنه و ماهانه مبلغی رو به عنوان اجاره بهش پرداخت میکنه.

 Sweet GriefWhere stories live. Discover now