26

1.9K 250 350
                                    

(اپ بعدی؛  +160 ووت +200 کامنت)

چپتر بیست و شش _ نیاز

🎼Jaymes Young- Moondust

با خیس شدن کشاله رونش، پاهاشو بهم نزدیک‌تر کرد اما دستای زین روی هر دو رونش نشستن و با فشاری به طرفین پاهاش بیشتر از قبل از هم فاصله گرفتن
پر نیاز چنگی به روتختی زیرش انداخت و پلکاش رو روی هم فشار داد.
همون لحظه دندون های زین توی گوشت پشت رونش فرو رفتن و نتیجه اش ناله بلندی شد که سر داد.
چنگ دستش باز شد و این بار کف دستش روی روتختی به حرکت دراومد.
دستش به سمت بالای سرش به حرکت دراومد، برای ثانیه ای سر انگشتاش برگه های کاغذی رو لمس کرد اما قبل از اینکه حواسش کاملا پرت بشه، یکی از دستای زین دور دیکش حلقه شد و به دنبالش پوست رونش به معنای واقعی کلمه لیس زده شد.

لیام با چشم‌هایی که باز و درشت میشدن، سرش رو از تشک زیرش فاصله داد...اولین چیزی که دید سقف نااشنایی بود و با پایین اوردن نگاهش، سر زین رو وسط پاهای خودش دید.
با ریتم گرفتن حرکت دست زین روی دیکش همینطور سر خوردن بیشتر و بیشتر زبون اون پسر روی پوست کشاله‌هاش، صدای ناله ها و آه کشیدن‌هاش توی اتاق بالا گرفت و مطمئن شد شخصی در بیرون از اتاق کاملا میتونه صداشو بشنوه.

پسر کوچیکتر حس میکرد تمام انرژی بدنش در حال سرازیر شدن به سمت پایین تنه اشه...نیازی برای رها شدن درش شکل میگرفت و باعث میشد میل زیادی برای قوس دادن به کمرش داشته باشه.
همون پسر وقتی قبول کرد بیش از حد تحریک شده، یکی از دستاش رو به سر زین رسوند و به قسمتی از موهای مشکی اون پسر چنگ انداخت و به ارومی کشید.

زین در واکنش به "هوم" خندونی بسنده کرد اما همین عکس العملش باعث شد لیام چند ثانیه به خودش بلرزه...چون فکر اینکه زین از داشتن بدنش لذت میبره باعث میشد بیشتر از قبل تحریک بشه.

_زین زین زین زین زین؟

با ادامه پیدا کردن پمپ شدن دیکش توسط زین، متوالی و بدون نفس گرفتن اسم اون پسر رو به زبون اورد و پشت بندش رشته موهای بین انگشتاش رو محکم تر از قبل کشید.
به دنبال این حرکتش، سر زین با شتاب بالا اومد و نگاه متعجبش چشم هاش رو پیدا کرد.
وقتی صورت لیام رو اشفته و چشماش رو اشکی دید، ترسیده خودش رو از بین پاهای اون پسر بالا کشید.
خیلی زود دستاش غیرارادی و خارج از کنترلش دو طرف صورت لیام رو قاب گرفتن

_چیه! زیاده روی کردم؟ اذیت شدی؟

مضطرب نگرانیش رو به سوال تبدیل کرد و موهای چسبیده به پیشونی لیام رو به کناری فرستاد...
لیام که دهنش خشک شده بود و قفسه سینه اش خیلی سنگین بالا و پایین میشد، یکی از دستای زین رو گرفت و تا وسط سینه پوشیده از لباسش پایین اورد.

 Sweet GriefWhere stories live. Discover now