🍾part 5🍾

1K 222 187
                                    


- این امکان نداره.

تهیونگ در حالی که به پیشخوان کافه لم داده بود تا اگه در نبود جیمین کسی میخواست سفارش بده ببینتش به جین خیره شد و با گشنگی قاشق پری از برنج های کوفته داخل دهنش گذاشت.

جین درحالی که مشغول شستن ظرف ها بود خندید:
- چرا امکان نداره؟ تو مثلا دوستشی؟

تهیونگ قاشق پر دیگری داخل دهنش چپوند و درحالی که لباش جلو میومدن عین نوزاد ها مشغول جویدن شد:
- معلومه که دوستمه! اما فکر نمیکردم یونگی بالاخره به درخواستش جواب بده.

- اون جواب نداد! جیمین فقط ازش خواست تا دم کتابخونه باهم برن و یونگی قبول کرد.

تهیونگ چشماش رو گرد کرد:
- همینم خیلی حرفه جین هیونگ! یکروز فقط صبح نیومدم اینجا جیمین رو شوهر دادی؟

جین زیرلب خندید و به اب کشیدن ظرف ها ادامه داد.
- فقط نمیدونم... چطور میتونه همیشه باتم باشه.

جین دست به کمر سمت پسر چرخید و گفت:
- این دیگه چه حرف مزخرفیه تهیونگ همیشه میزنی؟ اون از باتم بودن لذت بیشتری میبره و دلیل نمیشه تا بحال تاپ نبوده باشه! خودت چی؟ از همه بدتری که ۴ ساله زیر کسی نرفتی... انگار میترسی.

چشمای تهیونگ گرد شد و برای دفاع از خودش گارد گرفت:
- من؟ بیخیال هیونگ من فقط باید شخص مناسبی باشه، من زیر هرکسی نمیرم باید خاص باشه و با علایقم جور باشه. خودت میدونی پیرو رابطه ی ورسم.

جین تیکه انداخت:
- اوه جدی؟ اونوقت میشه بدونم تایپ شما چه شکلیه؟

تهیونگ نفسش رو بیرون فرستاد و جوری دست زیر چونه اش زد انگار داره توی تصورات و رویاهاش زندگی میکنه:
- یه پسر جوون و خوشگل، با سیکس پکای جذاب، دست پر از تتو و پرسینگ های خفن.

جین صورتش رو مچاله کرد:
- خب ظاهرا توی تصوراتت به یه خلافکار کون میدی.

تهیونگ دست به سینه شد:
- هی هیونگ، تفکراتت شدیدا قدیمیه، خوبه ۳۰ سال بیشتر نداری.

جین بالاخره اب رو بست و درحالی که با دستمال روی کانتر خیس شده رو تمیز میکرد گفت:
- عمرا همچین کسی رو پیدا کنی! مگر اینکه بری توی باند های مخفی و مافیایی ثبت نام کنی!

تهیونگ لباش رو با ناراحتی اویزون کرد و پارچ اب رو برداشت و درحالی که بعد از تموم شدن برنجش شدیدا تشنه بود لیوان اب رو پر کرد:
- اینجوریام نیست هیونگ! من مطمئنم خیلی از ادمای دورمون اینجورن تو فقط تا الان با دقت نگاهشون نکردی...

صدای جیرینگ در کافه به صدا در اومد و شخصی با شلوار مشکی رنگ، کت چرم و کلاه باکت مشکی وارد شد و جالب بود بدونید دست راستش کاملا تتو شده بود و جین با دیدنش چشماش اندازه پرتقال شده و دهنش اندازه ی اسب ابی باز مونده بود اما تهیونگ هنوز نگاهش پایین بود و در کمال بیخیالی اب لیوانش رو مینوشید.

I'M NOT A HUMAN🤖 | KVWhere stories live. Discover now