S2_ Last Part 😭

549 122 184
                                    

شاید تا 5 دقیقه پیش همه فکر میکردن کای تنها جادوگری هست که قدرت تله پورت داره ولی الان همه میدونستن اینطور نیست. الان میدونستن پارک چانیول هم میتونه تله پورت کنه. چانیول پوزخندی به فکرش زد و گفت:"میتونست تله پورت کنه! میتونست."

به سمت کاناپه ای رفت که 4 سال پیش، روی اون «اما» رو بوسیده بود. چقدر دور به نظر میرسید. تو اون زمان «اما» برای چانیول فرشته نجات بود و الان فقط یک آشنای قدیمی. حتی نمیتونست به این فکر کنه که کسی به جز بکهیون رو ببوسه. چانیول معتاد بکهیون شده بود و به خاطر این اعتیاد میخواست خودش رو نابود کنه! ولی بکهیون ارزشش رو داشت. روی کاناپه نشست و به اطرافش نگاه کرد. باید چکار میکرد؟ از چی شروع میکرد؟ کدوم یکی از این وسایل، قدرت اصلی میراث رو داشتن؟
وقتی سالها قبل به دنبال جمع آوری میراث بود، متوجه شده بود که خانواده ش برای حفاظت از میراث اون رو تقسیم بندی کردن. همه رو توی وسایلی گذاشتن که هیچ کس حتی تصورش رو هم نمیکرد جادویی باشه. اولین وسیله ای که پیدا کرده بود، یه فریم قاب عکس قدیمی بود. فریمی که الان عکس خودش رو داخلش میدید. یه فریم چوبی قدیمی! دومین وسیله ای که پیدا کرده بود، یه فنجون چینی بود که لبه فنجون لب پر شده بود و ترک ریزی روی اون بود و چانیول اون رو توی ویترین رنگ و رو رفته کنار تلویزیون گذاشته بود. سومین وسیله که پیدا کرده بود، یه گوشی پزشکی بود که سالها با اون بیماراش رو ویزیت میکرد. با اینکه جادوگر بود ولی نمیتونست قدرت اون گوشی پزشکی رو ندید بگیره.

مورد بعدی، همین کاناپه ای بود که روش نشسته بود. کاناپه کهنه ای که شاید هیچ تناسبی با وسایل خونه ش نداشت ولی به هر حال توی دکوراسیون خونه بود. و الان که نگاه میکرد، نزدیک به 130 وسیله مختلف رو توی خونه اش گذاشته بود که همه اونها بخشی از میراث رو داشتن.

روزی که راجب میراث شنیده بود، براش سوال بود که میراث چیه و چکار میکنه! و وقتی روی تمام اون وسایل آزمایش کرده بود متوجه شده بود که میراث چیزی نیست جز جادوی سیاه محبوس شده توی گوی بلورین جادوی سفید پری ها! جادویی که به هیچ عنوان هیچ کس نباید از اون استفاده میکرد.

روزی که اولین قطعه این معما رو پیدا کرد، متوجه قدرت عجیب و غریبش شد و وقتی 3 سال پیش این پکیج کامل شد، تازه فهمید که چرا اجدادش اون رو پنهان کردن. جادوی سیاه چیزی نبود که هر کسی بتونه از پسش بربیاد. شاید مشکلات زیادی رو برای جادوگر و یا اطرافیان ایجاد میکرد. قدرت زیاد چیزی نیست که حتی جادوگرهای لول یک بتونن اون رو تحمل کنن.

چوبدستیش رو خارج کرد و بهش نگاه کرد. این رو خودش با میراث ساخته بود. چوبدستی که هیچ وقت شکست نمیخورد! اون این چوبدستی رو ساخته بود تا پدرش رو نابود کنه و کرده بود. انگشت اشاره اش رو روی بدنه چوبدستی کشید و لبخند زد. این چوبدستی شکست نمیخورد پس باید امتحانش میکرد! از جاش بلند شد و گفت:"اصلی ترین نیروی میراث رو نشونم بده!"

HunTeR (Completed)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora