16. رقص دونفره؛

3.6K 666 66
                                    

چشم‌های پسر کمی درشت شدن و نیم‌نگاه متعجبی به نیم‌رخ آلفا انداخت. چرا چیزی راجع‌ به تالار و جشن نمی‌دونست؟ تهیونگ فکر می‌کرد که همه‌چیز توی کلیسا تموم می‌شه!

همه‌چیز خیلی گیج‌کننده و عجیب شده بود. هر لحظه اتفاقی می‌افتاد که مجبور می‌شد به واقعی‌ بودنشون و اینکه بیداره شک کنه.

زمانی که به تالار رسیدن، امگای عسلی به معنای واقعی کلمه دهانش برای لحظاتی باز موند. نه اینکه مثل یه قصر مجلل و مکان‌هایی که داخل فیلم‌ها نشون می‌دن باشه؛ اما قطعاً فراتر از تصورات و انتظار پسر بود.

چندین میز طویل توی گوشهٔ سالن چیده شده بودن و روشون انواعی از شیرینی، نوشیدنی و خوردنی‌های دیگه بود. داخل فضای سالن حدود ده تا میز گرد -یا حتی بیشتر- وجود داشت و روی هر کدوم تعدادی گلس خالی چیده شده بود. صندلی‌های زیادی داخل سالن به چشم نمی‌خوردن؛ اما دور هر میز حداقل دوتا وجود داشت.

وقتی وارد سالن شدن، پسر متوجه شد که مهمون‌ها زودتر از اون‌ها رسیدن و با ورودشون همگی شروع به دست‌زدن کردن. موزیک گوش‌نواز و زیبایی درحال پخش بود و فضا رو از اون حالت سکوت محض بیرون می‌آورد.

برای لحظه‌ای ناخودآگاه بازوی آلفا که با دستش نگه داشته بود رو فشرد و باعث شد مرد کمی سرش رو به‌طرفش خم کنه.

_چیزی لازم داری؟

به‌آرومی زمزمه کرد و تهیونگ نگاهش رو از چشم‌های منتظرش گرفت.

_نه، غیرارادی بود. معذرت می‌خوام.

جونگ‌کوک حرف دیگه‌ای نزد و بعد اون‌ها قدم از قدم برداشتن و از بین مهمون‌های اندک که براشون دست می‌زدن، رد شدن.

توی انتهای سالن چند پله به بالا وجود داشت و بالای پله‌ها یه کاناپهٔ دونفرهٔ تزیین‌شده که مطمئناً برای زوج بود.

آلفا و امگا همراه هم از پله‌ها بالا رفتن و بعد به‌طرف مهمون‌ها چرخیدن. قبل از اینکه روی کاناپه جا بگیرن، هر دو به نشونهٔ احترام تعظیم نود درجه‌ای کردن و بعد نشستن.

وقتی چند دقیقه گذشت، جَو کمی عوض شده بود. موسیقی درحال پخش ریتم نسبتاً تندی داشت که آدم رو وادار به رقصیدن می‌کرد و گلس‌ها از نوشیدنی‌های الکلی یا غیرالکلی مختلف پر شده بودن.

مهمون‌ها یکی‌یکی و با فاصله به‌طرف زوج قدم برمی‌داشتن تا بهشون تبریک بگن و بعضی‌ها سر یا پاهاشون رو هماهنگ با ریتم موزیک تکون می‌دادن؛ اما هنوز کسی به‌طور کامل نمی‌رقصید.

امگای عسلی به گلس شراب توی دستش خیره بود و بعد از رفتن نامجون از پیششون، تقریباً حواسش به‌ دوروبر نبود؛ اما وقتی صدای شخصی رو شنید، سرش رو بالا گرفت.

_تبریگ می‌گم جئون؛ و همچنین به تو کیم تهیونگ. شما به همدیگه میایید.

تهیونگ نگاه از آلفایی که پشت مرد ایستاده بود -و به‌طرز عجیبی براش آشنا به‌نظر می‌اومد- گرفت و دست آزادش رو بالا آورد تا دست درازشدهٔ امگا رو بگیره.

Pudding (Kookv)Kde žijí příběhy. Začni objevovat