3. آقای پارک

2.7K 516 68
                                    


از دید بکهیون

فصل سوم

نداشتن تجربه باعث شد که کلی تو دردسر بیفتم اما عوضش یاد گرفتم همیشه باید برای وقتی که خاک زیاد جایی نشسته باید قبل از استفاده از دستمال خیس، خاک ها رو با جارو جمع کنم :-|

چه تجربه ی مفیدی! تجربه ای که کارم رو حداقل نیم ساعت اضافه تر کرد. مجبور شدم کف چوبی رو که حالا حالت گِل پیدا کرده بود تمیز کنم...

دستم کُند بود اما تا قبل از ظهر اتاق مهمون که قرار بود موقت توش بمونم رو جمع کردم. بعد تصمیم گرفتم برم سراغ هال و پذیرایی اما وقتی برای برداشتن دستمال به آشپزخونه رفتم نظرم عوض شد.

پس مونده های غذا با اینکه زیاد نبود بدجوری بو گرفته بودن! ظرف های کثیف تو ظرف شویی ول شده بودن و تمام ظرف های تمیز خاک گرفته بودن... از وضعیت کف و دیوار ها که نگم بهتره. خوبه که زود اومدم اگه یه روز اینجا تنها می موند حتما یه مریضی نا شناخته می گرفت!

این پسر!

تا ساعت 4 فقط همونجا مشغول بودم ... اما انقدر تمیز شده بود که باورم نمیشد همون آشپزخونه س!

داشتم از نتیجه ی کارم لذت می بردم که ناگهان دلم ضعف رفت! از صبح چیزی نخورده بودم هر چند اون صبحانه ای که سو یان بهم داد خیلی زیاد بود اما بهرحال!

در اصل سو یان حس می کردم احتمال داره من تو چند ماه آینده گشنگی بکشم برای همین تا حد انفجار پُرم کرده بود!

حالا اونقدر درگیر بودم که حتی متوجه گذر زمان هم نشده بودم...

در یخچال رو باز کردم اما بجز یه بسته پودر کاکائو و یه بسته ی کوچیک آجیل چیزی توش نبود... البته خدارو شکر که نبود چون اگر بود حتما فاسد شده بود... آجیل ها رو برداشتم چون واقعا گرسنه بودم.

خوبه که پدر اونجا نبود تا ببینه پسری که تو ناز و نعمت بزرگ کرده داره چی می خوره.

بعد از خوردن دوباره دست به کار شدم... وقتی کف هال و دیوارا هم تموم شد ساعت 8 شده بود. البته هنوز کلی کار مونده بود اما خب... واقعا کارم خوب پیشرفته بود....اما داشتم نگران چانیول می شدم.

به سمت پله ها رفتم که بیدارش کنم اما یادم افتاد که دوست نداره کسی مزاحمش بشه.

پشیمون شدم و به انجام بقیه ی کارها برگشتم...

پذیرایی هم کاملا تموم شد و آخر سر هم اون پرده های ضخیم و رو مبلی های خاک گرفته رو بردم تا پیش بقیه ی شستنی ها بذارم.

فردا نوبت شست و شو، تمیز کردن حیاط خلوت و طبقه ی بالا بود... البته اگه وسایل به انباری منتقل میشدم باید اتاق کوچیکه رو هم تمیز می کردم.

Getting Under Chanyeol ✒Where stories live. Discover now