30. هیونگ

1.3K 226 43
                                    

فصل سی ام

زمان حال

از دید بکهیون

تازه به جاهای خوب حرف هامون رسیده بودیم و می خواستم در مورد کریس بپرسم که تلفن سهون زنگ زد... تائو بود.

و بدتر از اون که تماس گرفته بود این بود که معلوم شد اون آدرس هتل رو از جرج راننده ی سهن گیر آورده و الان تو لابی هتله.

به دو دلیل به شانس خودم لعنت فرستادم. اولیش این بود که نشد حرف کریس رو بزنیم... و دومیش اینکه تائو الان اومده بود اینجا و احتمالا حرف زدن سهون و تائو یا به دعوا ختم میشد. یا به آشتی. خب دومی گزینه ی خوبی برای من بود. اینکه سهون برگرده پیش تائو تا منم بی شکوندن دلش برم... بی اینکه بفهمه قصدم رفتن بوده ولی آخه وسط کجا میتونستم برم؟ اونم تو این بخش شهر که کسی رو نمی شناخ...

اما چرا... من یکی رو اینجا می شناختم. کسی که ظاهرا حاضر بود به پسرهایی که به کمک احتیاج دارن کمک کنه.

جناب رئیس کریس وو. امپراطور دنیای مد.

دستم رو روی دست سهون گذاشتم و سهون گوشی رو از صورتش فاصله داد.

لبخند زدم:" باهاش حرف بزن. باشه سهونآ؟ منم باهات میام."

سهون مکث کرد می تونستم نامفهوم صدای تائو رو بشنوم که هنوز داشت توی گوشی حرف میزد.

دوباره به تایید برای سهون سر تکون دادم و اون بعد از گرفتن یک نفس عمیق گفت:" تائو، گوش کن... باشه. برای صحبت میام پایین ولی فقط برای صحبت. لطفا آروم باش و برو تو کافه ی هتل بشین تا بیام. باشه؟"

چند کلمه ای حرف از طرف تائو سهون تماس رو قطع کرد. یه نفس عمیق گرفت و به من نگاه کرد.

نمی دونستم باید چی بهش بگم. اینکه مستقیم بهش بگم، اگر تائو بهت فرصت داد بری پیشش قبولش کن؟؟

تو حرف های سهون با تائو؛ از لحن سهون میشد فهمید که بهش بی احساس نیست اما آیا درست بود که همینجوری بهش بگم؟

" آم.. سهونآ تو برو پایین. منم چند دقیقه دیگه میام. "

"اما..."

"نگران نباش. فقط برو و سعی کن خوب باهاش صحبت کنی تا من بیام. "

سهون از تخت پایین رفت و شروع به پوشیدن لباس هاش کرد من هم از جا بلند شدم و به سمت اتاق خودم به راه افتادم. وقتی با شنیدن صدای در مطمئن شدم سهون رفته پایین با سرعت بیشتری به کارم ادامه دادم. یعنی بستن چمدون وسایلم.

تو این فکر بودم شاید اینکه جلوی تائو به سهون بگم دارم میرم بهتر باشه. اینجوری اگه خیلی ناراحت هم بشه یکی هست که آرومش کنه. یکی که بهش پناه ببره.

فقط هر طور شده می بایست تائو رو کنار می کشیدم و بهش می فهموندم که گرچه من سهون رو رها میکنم، اون دیگه نباید کاری کنه که سهون حس کنه حق نداره پیش قدم رابطه باشه. یا تصمیم هایی که لازم داره بگیره.

Getting Under Chanyeol ✒Where stories live. Discover now