آپ کردم چون احتمالا نتم ضعیف بشه , پس بدونید این جیره ی فردا بود الان عاپ شده
😂💞💞💞💞💞💞💞
..
.
ادوارد وارد کلاس شد خانوم فرانکلین مدیر مدرسه و آقای بلیک مسئول مدارس کنار جایگاه ایستادن
:وقتتون بخیر بچه ها , میتونید بشینید
ادوارد نگاهی به تعداد دانش اموزا کرد و بعد دید یکی از صندلی ها خالیه
:کی غایبه?
خانوم فرانکلین نگاهی به کلاس انداخت
:صبح کلاس تکمیل بود آقا .... تاملینسون کجاست ?ادوارد سریع سرشو سمت فرانکلین چرخوند
:تاملینسون?!ف:بله , اون نیستش
یکی از دانش اموزا از ته کلاس سرشو پایین برد تا کسی نبینتش
:درست قبل اینکه بیاین داخل , جیک اونو برد سمت سرویس ها ... اتفاق خوبی نمیفته
ادوارد نگاهی به خ.فرانکلین و اقای بلیک انداخت
و بدون اینکه حرفشو بزنه سمت سرویس های بهداشتی دوید , و اینکه چطور ادوارد انقد سرعتش زیاد بود رو هیچ کس نتونست توجیه کنهادوارد در سرویس رو محکم کوبید , بعد وارد شدن در رو قفل کرد تا کسی وارد یا خارج نشه
وقتی وارد شد نگاهی به در های مختلف اونجا انداخت:لویییی? لویییی?
صدای ریز کشیده شدن کف کفش های رو روی سرامیک دستشویی شنید و سمت در نهم از طرف چپ شد , بدون اینکه منتظر بمونه تا در بزنه و احتمالا کسی درو براش باز کنه با ضربه ی دستش قفل در رو شکست
و با چیزی که دید از شکستن در پشیمون شد
دیک بزرگ یه پسر که احتمالا جیک بود ,توی دهن لویی بود ,ادوارد سریع پشت گردن جیک رو گرفت و اونو از دستشویی بیرون اوردبدون اینکه به لویی نگاه کنه در اتاقک رو بست
جیک رو گرفت و محکم به دیوار کوبید:میخوای بگی داشتی چه غلطی میکردی?
جیک به تته پته افتاده بود , چشمای ادوارد با همه الفا ها فرق داشت , نگاهش هم درد داشت هم قدرت , و هم اینکه .... نمیشد دروغ گفت بهش
:من من ... من ... میخواستم
:چرند تحویل من نده .... اون تورو خواست یا فقط داشتی بهش تجاوز میکردی?
:من ... من بودم ... اون منو نمیخواست , بزور اوردمش , خواهش میکنم بذارین برم , گردنم ... داره میشکنه , لطفا
:البته , چیزیت که نشد !
ادوارد جیک رو رها کرد تا بیفته روی زمین ,
پسر با ناباوری خواست بلند شه که ادوارد محکم زد توی شکمش ,
از بیخیالی ساختگیش خبری نبود , عصبی با صورتی که نمیشد چیزی ازش خوند
نفس هاش تند و تند تر میشدن
, اونقدر پشت سر هم ضربه زد که جیک اگه ناله نمیکرد ممکن بود اون توالت اخرین جایی باشه که توش نفس میکشید
YOU ARE READING
WOLF
Fanfiction❌COMPLETE❌ Triplet harry edward marsel #larry تخیلی _گرگینه :Sorry baby, but you are an omega * * * :متاسفم عزیزم اما , باید قبول کنی تو یه امگا هستی . . 🌼🌹🌻🌺