WOLF [20]

3K 545 272
                                    

.
.
.
.
.
.
.
.

لویی و زین کنار بوفه ایستادن
:خب داداشت یارمونو برد , پس خودت بلیتارو بفروشی

زین سرشو به پشت انداخت
:وات د فاک لیام

هری و مارسل همراه هم سمت لویی رفتن

م.ه:هی زین

ز:هی گایز

م:اوضاع چطوره لاو?

:خوبه , ممنونم که اومدین

ه:ما جزء جوایزیم , نمیتونستیم نیایم

لویی لبخند زد
:میتونین اطراف و بگردین کلی نوشیدنی و مسابقه ی دیگه هست

مارسل سرشو تکون داد
:باشه پس ...موفق باشی لاو

هری گونه ی لویی رو بوسید
:گوود لاک

زین بزور خنده اشو قورت داده بود , الان استایلزا با قرمز شدن لویی فکر میکنن اون چقدر کیوته .... تو ذهن زین! اون یه شیطانه

وقتی هری و مارسل رفتن لویی به ساعتش نگاه کرد

:چرا کسی نمیاد تا بیست دقیقه دیگه اقای گیبس میاد شروع میکنه همه چیو

ز: صف برای پسرا تکمیله من تقریبا پنجاه تا بلیت فروختم

:گروه کویین کجاست?اوه خدای من جولیَن واو واو داره میاد

:اوه نوووو

زین و لویی به جولین لبخند زدن

وقتی نزدیکشون شد لبخند زد
:هی گایز

وقتی نزدیکشون شد لبخند زد :هی گایز

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

زین به جولین دست داد

:هی , عام خوش اومدی

ل:جولین میتونی بری کنار اون پرده بشینی تا وقتی همه چی شروع میشه , یه چشم بند هم اونجاست

جولین لبخند زد و ابروهاشو بالا برد
:اوه , چشم بند ,فیفتی شدز عاف لویی?

ل:اوه نهههه من , نههه

جولین بلند بلند خندید و دستشو پشت لویی گذاشت
:به هر حال من فقط برای کمک اومدم ,گوود لاک


لویی لبخند زد و سرشو تکون داد

وقتی جولین وارد غرفه شد و کنار میله نشست
زین دست لویی رو فشار داد 


WOLFWhere stories live. Discover now