WOLF [25]

3.6K 537 397
                                    

در خصوص فن فیک جدید sir و im a loser
دو نفر sir رو خواستن دونفرم im a loser

اگه انتخاب رو دست من بدین من لویی باتمو انتخاب میکنم
پس اگه لویی تاپ میخواین به sir رای بدین تا من شروع کنم به نوشتن 🙄
بعد اتمام فیک ولف اونو عاپ میکنم
با تچکر 🔫💥🎉

.
.

.
.

.
.

هری وارد خونه شد و با دیدن لیام لبخندی زد

:اوه ببین کی اینجاست

لیام نگاهی به هری انداخت و یه ساک کوچیک رو بلند کرد

:هی هری

:داری میری?

:راستش ادوارد بهم گفت اینو براش ببرم , گفت بخاطر هیت لویی دو روزه به هیچ کاری نرسیده , پس تو و مارسل چیکاره اید ?

:قضیه پیچیدس لیام

هری کتشو دراورد و کراواتشو شل کرد

:منو مارسل در مقابل هیت هر امگایی مقاومت خوبی داریم ولی لویی! باورم نمیشه من واقعا میخواستم ادوارد و بکشم وقتی جلومو گرفت

:واو ! پس برای همین بهش کمک نکردین?

:کمکی ازمون ساخته نبود , راستش فکر میکنم ادوارد .... یه چیزیش هست

:منظورت چیه?

:منو مارسل و ادوارد میت لویی هستیم , منو مارسل واقعا میخواستیم ... میدونی که , ولی ادوارد انگار همه چی براش عادی بود ...نکنه لویی رو دوست نداره? نکنه ما مجبورش کردیم , از صبح دارم بهش فکر میکنم , ادوارد کل عمرش همه چی بهش تحمیل شده حتی سبک زندگیش , اگه لونای ایندشم کسی نباشه که عاشقشه چی?

:درک کردن تو برای من سخته , نفمیدم بلاخره ادوارد و دوس داری یا ...

:معلومه که دوسش دارم , من فقط گاهی نمیتونم خودمو کنترل کنم

:بعدا درموردش حرف میزنیم , دیر برسم دیگه بهم اعتماد نمیکنه , لعنتی انگار دروغ سنج بهش وصله , حتی نمیتونم بگم تو ترافیک گیر کردم

هری لبخند زد
:برو که اگه دیر برسی من شریک جرمت نمیشم

لیام سرشو تکون داد و با ساک از خونه بیرون رفت

هری گوشیشو بیرون اورد و به لویی پیام داد
همه عجیب میدونستن که لویی فقط دو روز هیت داشته اما این ممکنه تغییر کنه

با صدای زنگ گوشیش لبخندی زد اما وقتی اسم مارسل رو دید فهمید لویی هنوز پیامشو ندیده

:هی بروووو ... نه رسیدم خونه ...... باشه من جایی نمیرم ....چی شده? ..... اوکی! بای

شوکه به صفحه ی گوشیش نگاه کرد
:همینو عاقل داشتیم  , اینم دیوونه شده

وارد اتاقش شد و لباساشو دراورد و داخل سبد انداخت
حوله اشو روی دستش انداخت سمت حموم رفت

WOLFजहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें