Part21❤︎

1.5K 320 31
                                    

( از زبان ژان )
ییبو از صبح رفته بیرون حسابی حوصلم سررفته تا بالاخره ییبو بهم زنگ زد که قرار بیاد دنبالم اماده شدم و رفتم لب ساحل تا ییبو بیاد داشتم از هوا لذت میبردم
جینا : سلام پسر جذاب چرا تنهایی
ای خدا باز این پیداش شد
ژان : سلام منتظر ییبو هستم قراره بریم بیرون
جینا : منم میخوام بیام
ژان : نه دیگه این یه قرار دو نفره هست

جینا : ژان اگه یه چیزی ازت بپرسم راستش میگی
ژان : اره
جینا : تو واقعا ییبو رو دوس داری
ژان : بیشتر از اون چیزی که تو فکر میکنی
جینا : اگه ییبو اینقدر دوست نداشته باشه چی
ای خدا من دارم دو دقیقه این درد و فراموش میکنم بازم یکی بهم یاد اوریش میکنه
جینا : چرا ساکت شدی پس درسته تو بیشتر دوسش داری یه چیزی میدونستی دوستیای ییبو تاریخ و انقضا داره بیشتر از دو ماه با کسی نمیمونه دلم نمیخواد تو اسیب ببینی
از منم خواسته که دوماه باهاش باشم دلم نمیخواد این دو ماه تموم بشه
ژان : فعلا که باهم هستیم و هیچ مشکلی نداریم

جینا : ژان اگه بفهمی یکی دیگه دوست داره چیکار میکنی
ژان : هههه کسی منو دوس نداره
جینا : من دوست دارم
چی این الان چی میگه درست شنیدم
ژان : میفهمی چی میگی
جینا : بیا ییبو رو ول کن من خیلی دوست دارم بیا باهم باشیم
من اصلا نفهمیدم چی شد با یه قدم خودش به من رساند لباش گذاشت رو لبام جینا رو به عقب هل دادم
ژان : معلومه داری چه غلطی میکنی
جینا میخنده
جینا : کسی که باید میدید دید
به پشت سرم اشاره کرد برگشتم دیدم ییبو اون ور خیابون وایساده خدا لعنتت کنه جینا الان ییبو پیش خودش چی فکر میکنه

ژان :ی.....ییبو
ییبو عقب عقب رفت
ییبو : هیچی نگو
ژان :خواهش میکنم ییبو گوش کن اصلا اونجوری که فکر میکنی نیس گوش کن
ییبو به حرفم توجه نکرد رفت سوار ماشین شد و رفت
ژان : ییبووووووووو
ای خدااااااااا چرا باید اینجوری بشه
سریع به طرف هتل رفت و سومین دید
سومین : ااا تو اینجا چیکار میکنی ییبو هنوز نیمده دونبالت
ژان : ییبو کجاست
سومین : اگه بگم بهت که منو خفه میکنه بزار خودش میاد دنبالت
ژان داد میزنه
ژان : میگم بگو کجاست
سومین : چته چرا داد میزنی بیا این ادرسشه

ژان سریع از هتل خارج شد هرچی منتظر موند دید تاکسی نمیاد رفت سر خیابون تا ماشین بگیره برای هر ماشینی دست بلند میکرد کسی سوارش نمیکرد تا بالاخره یه ون جلوی پاش وایساد دو نفر از ون پایین اومدن ژان کشیدن تو ماشین
ژان : چه غلطی میکنی ولم کن
یه نفر از پشت دستمالی روی صورتم گذاشت دیگه هیچی نفهمیدم

( از زبان ییبو )
الان سه ساعته که همینجور رو زمین نشستم احساس میکنم دیگه قلبم نمیزنه نمیتونم درست نفس بکشم
سومین : هییییین اینجا چه خبره با هم دعواتون شد واسه همین اینقدرعصبانی بود ییبو نمیخوای چیزی بگی
ییبو : سومین چرا ژان منو دوس نداره
سومین : چی میگی مطمئنی دوست نداره ولی اونی که من دیدم خیلی بیشتر از اون چیزی که تو فکر میکنی دوست داره
اشکام همینجور روی گونه هام میریزه

ییبو : چرا من عاشق شدم چرا من اینقدر دوسش دارم سومین حالم بده نمیدونی وقتی دیدم جینا داره میبوستش چه حسی داشتم قلبم هزار تیکه شد
سومین : جینااااااا چه غلطی کرده پدرش در میارم
سومین گوشیش در اورد زنگ زد
سومین : سریع به این ادرسی که واست میفرستم بیا
سومین اومد کنارم نشست
سومین : ژان اومد پیشت
ییبو : اون که نمیدونست من کجام
سومین : خودم بهش ادرست دادم چرا نیمده پیشت

ییبو : حتما دلش نمیخواسته منو ببینه سومین من خیلی دوسش دارم بدون اون نمیتونم زندگی کنم
سومین ییبو رو بغل میکنه
سومین : اروم باش قول میدم همه چی درست میشه
بعد از نیم ساعت جینا اومد
جینا : ای وای اینجا چه خبره
ییبوبلند شد رفت طرف جینا
ییبو : حالم ازت به هم میخوره خیلی عوضی هستی
جینا : صبر کن ییبو بزار توضیح بدم خواهش میکنم

ییبو : خفه شو با چه روی اومدی اینجا الان داری حال و روزم میبینی خوشحالی
جینا : ییبو غلط کردم من نمیدونستم اینقدر دوسش داری
ییبو : من دوسش ندارمممم عاشقشم لعنتی
جینا : ییبو به خدا تقصیره منه ژان هم تو رو دوس داره به خدا دوست داره من بوسیدمش فکر میکردم ژان هم مثل دوستای قبلیته ژان هیچ تقصیری نداره اون گفت خیلی دوست داره
ییبو : چی داری میگی یعن......یعنی ژان گفت منو دوس داره
جینا : اره به خدا خودش گفت من دیدم تو داری میای طرفمون اونو بوسیدم که ژان ول کنی به خدا نمیدونستم اینقدر ژان دوس داری ببخشید
سومین : خفه شو تو دیگه کی هستی
وای خدا یعنی داره راست میگه یعنی ژان هم منو دوس داره

ییبو سریع رفت سمت ماشین باید بهش زنگ بزنم باید الان بهش بگم
ییبو گوشی برداشت زنگ زد بهش گوشیش خاموش بود
ای خدااا الان چه موقع خاموش بودنه
ییبو : سومین گوشی ژان خاموشه من میرم هتل
سومین : باشه
ییبو سریع سمت هتل رفت کاش گذاشته بودم توضیح بده
ای خدا من چه احمقم حتی اگه الان هم بهم بگه دوست ندارم شده باشه به زور هم کاری میکنم که دوسم داشته باشه
ییبو رفت تو اتاق خبری از ژان نبود ای خدا کجایی تو پسر
تمام لابی هتل گشتم هرچی بهش زنگ میزنم گوشیش خاموشه

سومین و جینا وارد هتل شدن
سومین : چی شد پیداش کردی
ییبو : نه هیچ کجا نیست یعنی کجا رفته سومین نکنه واسه همیشه رفته باشه
سومین : دیونه ای تو واسه چی بره
ییبو : میخوای به پلیس خبر بدیم
سومین : نه بابا صبر کن شاید برگشت خبرا سریع همه جا پخش میشه‌
ییبو : اخه جای نداره بره
سومین : بیا بریم ساحل هم بگردیم شاید اونجا باشه
به سمت ساحل رفتم دیگه کم کم داره صبح میشه کجایی تو پسر خواهش میکنم برگرد

<••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••>
امیدوارم که دوس داشته باشین ❤️

<••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••>امیدوارم که دوس داشته باشین ❤️

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
❅کوه یخ❅Where stories live. Discover now