16 Zayn

113 32 228
                                    

Song:Donya Do Shabe
Artist:Taham

✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

وقتی چشماشو باز کرد شاید قشنگ ترین صحنه توی زندگیش رو میدید.چیزی که حتی فکر نمیکرد یک روز واقعی بشه.اگه این خواب بود باید زودتر بیدار میشد تا بیشتر از این توش غرق نشه.توی دلش به خودش میگفت این نمیتونه واقعی باشه دوراتا باید بیدار بشی. چند بار چشماشو روی هم فشار داد،باز و بسته کردش و به صورت زین که درست روبه روش بود خیره شد.حتی نفس کشیدنشم قشنگ بودش.سرشو روی بالشت جلو تر بردش حالا بینی هاشون به هم برخورد میکرد، این که با زین روی یه تخت خوابیدن هم زیادی بودش چه برسه به اینکه انقدر بدون فاصله کنارش باشه.اونقدری نزدیک که نفس کشیدن هاشون باهم ترکیب میشد.
دوراتا به خودش این اجازه رو داد که دستشو بلند کنه و روی گونه اون بکشه.لبخند بزرگی روی لب زین نشست و دوراتا متوجه شد که اون خیلی وقته بیداره.

-صبح بخیر.

دوراتا آروم زمزمه کرد.زین دستشو از زیر پتو سر داد سمت اون و با یه حرکت خیلی سریع به طرف خودش کشیدش. حالا بدن هاشون به هم چسبیده بود و دوراتا یکی از پاهاشو دوره پای زین حلقه کنان گذاشتش.

-تو خیلی به من ذل میزنی.

-نه ذل نمیزنم.

زین همینجوری که دستش رو کمر دوراتا بود به پشت دراز کشید و‌ اونو هم با خودش حرکت داد.حالا دوراتا به حالت دمر روی بدن زین خوابیده بود. خجالت کشیدن دوراتا توی اون موقعیت برای زین خنده دار بودش. حالا که انقدر به هم نزدیک بودن هم بازم خجالت زده میشد.

-میتونم ببوسمت؟

دوراتا با چشم های گرد شده و متعجب به زین نگاه کرد تا حالا هیچکس ازش نپرسیده بود میتونه ببوسدش یا نه. اون در جواب زین فقط خودشو بالاتر کشید و لباشو روی لبای اون گذاشتش.دستاشو دوره گردن زین گذاشت و اونو بیشتر به خودش فشار داد. این براش حتی از رویاش هم شیرین تر بودش و این واقعی بودش نه خیال و تصویر.
زین همونطور که دوراتا توی بغلش بود روی تخت چرخید و جاشون رو عوض کرد. پاهاشو دو طرف بدن اون گذاش و روی زانوهاش نشست. چند ثانیه به دوراتا که نفس نفس میزد نگاه کرد و دوباره روی بدن اون خم شد و بوسشون رو ادامه داد. دوراتا دستشو دوره صورت اون گذاشت و وقتی صورت اونو به خودش فشار میداد تا بیشتر بوسشون رو حس کنه تخت شروع کرد به لرزیدن به خاطره زنگ خوردن گوشی زین.
زین صورتشو بلند کرد و اینجوری لباشون از هم جدا شدش.اون از زیره بالشت گوشیشو برداشت و با دیدن اسم هانا روی گوشیش صورتش تو هم رفت. روی دوتا زانوش نشست و تلفن رو جواب دادش.

-الو.

-سلام بابا!کجایی قرار بود بیای دنبالم.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now