32 Dorata

103 20 375
                                    

Song:My Head & My Heart
Artist:Ava Max
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

دوراتا دستشو دراز کرد تا زنگ در خونه زین رو بزنه، دو روز از اتفاقی که توی کلاب افتاده بود میگذشت. فابیو بهش پیشنهاد داد به جشن ببرتش و بعد سعی کرده بود ببوسدش البته تا وقتی که دوراتا اونو متوقف کنه.
چند لحظه اونجا وایستاد میتونست جلوی گاراژ ماشین زین رو ببینه، عجیب بود که اون شنبه شرکت نرفته.
گوشش رو نزدیک در برد تا وقتی که صدای پاهای یکی اونو مجبور کرد یک قدم به عقب برگرده.
لبخند قشنگی روی لبش نشسته و منتظر بود تا زین درو باز کنه، هانا همراه کاترین برای آخر هفته به کمپ ساحلی فلوریدا رفته بود.

وقتی زین درو باز کرد خودشو بازور نگه داشت که نپره بغلش،اما اون چهرش اصلا از دیدن دوراتا تغییر نکرد.

دوراتا دستشو بالا آورد و تکون داد:سلام.

-سلام.

-میدونم تنهایی میتونم بیام تو دلم برات تنگ شده.

-تنها نیستم.

دوراتا گوشه لب پایینشو بین دندوناش گرفت:کی اینجاست؟

دوراتا سعی کرد با کج کردن خودش از پشت زین داخل رو ببینه ولی اون درو یکم بسته نگه داشته بود و این کارشو دشوار میکرد.

-دستیارم.

-امروز توی خونه کار میکنی؟

دوراتا میخواست بره داخل پس یه بهونه ایی جور کرد:به بابام گفتم باید از اتاق هانا کتابمو بردارم اگه دست خالی برم خونه شک میکنه.

-من برات میارمش.

-چیزیو داری پنهان میکنی؟ اجازه بده بیام داخل قول میدم بی سر صدا کارمو انجام بدم برم مزاحمت نمیشم.

زین درو کامل باز کرد و بهش تکیه داد:عجله کن.

رفتار زین اونقدر عجیب بود که نمیتونست بهش فکر نکنه و این یه طورایی داشت اذیتش میکرد. وقتی داخل ورودی خونه شد زین درو بست و همونجا وایستاد.

-میدونی اتاق هانا کجاست، پس به کارت برس.

دوراتا روی پاهاش چرخید و دو قدم نزدیک زین شد. با اینکه فاصلشونو حفظ میکرد اما میتونست نفس های محکمی که زین میکشید حس کنه.

-چه اتفاقی افتاده؟چرا جواب پیام هامو نمیدی؟

زین دستشو روی شونه اون گذاشت تا مانع نزدیک شدن بیش از حدش بشه. به هرحال لوییزا داخل اتاقش بود هر لحظه ممکن بود بیاد بیرون این صحنه رو ببینه، اونوقت دیگه هیچ توضیحی نداشت.
با اینکه از دست دوراتا عصبانی بود و نسبت بهش کینه و نفرت داشت اما میخواست اونو همونجا وسط پاگرد بین دوتا آینه قدی و گلدون گل های سفید ببوسه.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now