38 Dorata

46 10 55
                                    

و اینک من دوست عزیزتون که سالهاست نیست!
اینو بخونید که خودم از نوشتنش کلی کیف کردم 🤭
Song: Aşkın olayım
Artist:Simge
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

اتاق بوی مواد ضدعفونی کننده و دارو میداد اصلا یادش نمیاد چرا اینجاست. میخواد اطرافش رو نگاه کنه ولی نمیتونه گردنش رو بچرخونه. انگار با تریلی از روش رد شدن. همه چیز بیش از حد مبهمه، وقتی دستشو حرکت میده چیزی رو زیر دستش لمس میکنه. چیزی شبیهه به دکمه که با تمام قدرتش فشارش میده. این احتمالا باید پرستار رو صدا کنه، یادش میاد قبلا پدرش راجب کار کرد این وسیله براش توضیح داده بود.

بعد از چندثانیه پرستاری وارد اتاق میشه، اون موهای کوتاه مشکی رنگ و چشمای بادومی داره. با لبخند نزدیک تخت دوراتا میشه، دوراتا برای چند ثانیه نمیتونه به خوبی کلماتی که پرستار به زبون میاره رو بشنوه.

-دوراتا..میدونی.. چرا بیمارستانی؟

با اینکه احساس خشکی تو دهنش داره سعی میکنه جواب پرستار رو بده:نه.

-من جنت هستم، تو با آمبولانس اومدی اینجا و سقوط خیلی بدی روی سقف ماشین داشتی.اما شانس آوردی که حالا زنده هستی، حالت هم خوبه فقط چند روز قراره به خاطر این وسیله ها که بهت وصله مهمون ما باشی.

-پدرم...میخوام...

پرستار با ملایمت سرشو تکون میده:دکتر سیمونتی الان توی اتاق جراحی ولی به زودی میاد، ما خیلی منتظر بودیم بیدار بشی.

-من...

-عزیزم تو دوماهه که توی کما هستی، ولی حالا حالت خوبه.

دوراتا به سختی آب دهانش رو قورت میده، دو ماه مدت زیادیه. اما براش انگار همین چند ساعت پیش بود که داخل ماشین زین همدیگرو بوسیدن و اون...

پرستار لیوان آبی که داخلش نی داشت نزدیک صورت دوراتا برد: یکم آب بخور اینطوری راحت تر حرف میزنی.

وقتی قطره های آب به سقف دهنش میخوردن احساس خیلی خوشایندی داشت. انگار داره دوباره متولد میشه.

-چیزی لازم داری عزیزم؟

دوراتا به سختی دستشو سمت گردنش میبره:این اذیتم میکنه.

حالا راحت تر میتونست حرف بزنه.با دستش گردنشو دوباره لمس کرد، انگشتاشو به پوست گردنش رسوند.

-باید چند روز دیگه تحملش کنی.

-جنت گوشیم رو میشه بهم بدی؟

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now