33 Zayn

77 21 94
                                    

Song:Traicionera
Artist:Sebastian Yatra & Karen Mendez

✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

روزه یکشنبه ساعت ۸ شب بود که هانا به خونه برگشت، برقا خاموش بودن پس احتمال داد پدرش خونه نباشه.هرچند از روز گذشته تماس هاشو پاسخ نداده بود، با کاترین خداحافظی کرد و کوله پشتیشو روی دوشش انداخت.
کلیداشو توی قفل انداخت و چرخوندش،وقتی تلاش کرد درو باز کنه انگار یه چیزی مانعش بود. یکم فشار آورد تا شیئی که جلوشو گرفته بود بزنه کنار، خودشو از لای در رد کرد مراقب بود تا به چیزی نخوره.

با صدای بلند پدرشو صدا کرد:بابا؟

چراقوه گوشیشو روش کرد تا پریز برقو پیدا کنه، با روشن شدن اطراف جیغ بلندی کشید دستاشو روی دهنش گذاشت. به خاطره بهم ریختگی خونه و ظرفای شکسته که تا راه رو اومده بودن فکر کرد دزد حمله کرده.

سریع شماره پدرشو گرفت، چند ثانیه بعد صدای بوغ توی گوشش وصدای زنگ گوشی از داخل سالن پیچید. صدای تلفنو تعقیب کرد، وضعیت سالن حتی از راه رو هم بدتر بود.گوشی رو روی زمین با صفحه ی شکسته پیدا کرد، زین چندین تماس از دست رفته داشت.

-بابا؟

اگه دزد اول به خونه و بعد به زین حمله کرده باشه؟ نمیتونست این افکارو از ذهنش بیرون کنه، با عجله پله هارو بالا رفت طبقه ی بالارو گشت و یکی یکی دره اتاقارو باز کرد.

-بابا کجایی؟

باید به پلیس زنگ میزد اما اون لحظه با استرسی که داشت از خونه بیرون پرید و سمت خونه دوراتا دوید. وقتی درو کوبید اشک چشماشو از روی گونه هاش پاک کرد، منتظر موند تا یکی درو باز کنه.

کسی که درو برای هانا باز کرد نتی بود:هانا!

هانا اون لحظه نیاز داشت تا یکی بغل کنه،سمت نتی پرید و با صدای بلند گریه کرد. دوراتا از شنیدن صدای گریه ایی که میومد کنجکاو شد از اتاقش بیرون اومد.از اون بعداظهر که برگشته بود خونه این اولین بارش بود که از اتاقش دراومده بیرون.

نتی دستشو رو پشت هانا کشید:عزیزم چه اتفاقی افتاده؟

هانا حق حق میکرد و بدنش زیر دست نتی بالا و پایین میشد:بابام... خونه!

وقتی دوراتا صدای هانارو شنید که گریه کنان میگفت بابا بدنش لرزه افتاد انگار قلبش میخواست بپره بیرون.

نتی دستاشو روی شونه های هانا گذاشت و برای اینکه متوجه بشه اون چش شده بینشون فاصله ایجاد کرد.تو چشمای قهوه ایی رنگ هانا نگاه کرد که الان به خاطره اشکاش خیس شده بودن.

Still my MAN [Zayn]जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें