21 Dorata

105 29 287
                                    

Song:Lonely
Artists: Jenifer Lopez ft Maluma

✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

روشن شدن برق سرتا سر سالن یعنی تموم شدن جادو و رویایه عاشقانه دوراتا و زین. انقدر غرق در تماس گرمای پوستشون با هم بودن که یادشون رفت داخل عمومی ترین جای روی کره زمین وایستادن. وقتی زین دستش رو کشید دمای بدن دوراتا توی صدم ثانیه پایین اومد انگار توی یخچال خاموشی بود که الان روشن شده.
وقتی دیگه حضورشو حس نکرد چرخید و با چشماش توی جمعیت دنبال اون گشت، چطور میتونست انقدر سریع غیبش بزنه؟

چشماشو محکم روی هم فشار داد و به چند دقیقه پیش که مثل رویا بود فکر کرد. اما این رویا نبود فقط چیزی بودش که داشت واقعیت پیدا میکرد، تمام دو سالی که با زین توی خیالش عشق بازی میکرد الان از هروقت دیگه بهش نزدیک تر بود.

-اوف بابام پیام داده خودم برگردم خونه!

صدای هانا و خبری که داد مثل شوکی بود که اونو از اغما بیرون آورد، چشماشو باز کرد و با ناراحتی بهش نگاه کرد.

-چی؟

تنها کلمه ایی بود که اون لحظه به ذهنش رسید.زین داشت چیکار میکرد، همیشه برای لحظه ایی نزدیکش بود و بعد ازش جدا میشد حتی نمیفهمید احساساتی که بینشون میگذره برای اون معنی داره یا فقط یه چرخه ی بدون پایانه که داره اون دوتا رو امتحان میکنه.

-بابام! اون همین الان پیام دادش که مهمونی خستش کرده و رفته.

-بچه ها میخواید شب بریم خونه ما؟

استلا ذوق زده به اونا نگاه کرد و پیشنهادشو به زبون آورد. اما تنها چیزی که دوراتا میخواست این بود که یک باره دیگه‌ با زین تنها باشه و باهش حرف بزنه.

هانا گوشیشو توی دستش چرخوند:باید به این مرد عصبی اطلاع بدم.

استلا دست دوراتا رو گرفت:تو میای!! پدرت اینجا نیست میتونی به نتی بگی.

دوراتا سرشو تکون داد:بهش میگم.

نتی توی دورترین نقطه سالن وایستاده و داشت به دوراتا و دوستاش نگاه میکرد.دیر به مهمونی اومده بود و شاهد چیزی بود که هنوز باورش نمیکرد، دوراتا و زین این حتی برای فکر کردن هم زیادی کثیف بود. اما با این حال اون دیده بودتشون یک بار کنار ماشین و باره دیگه جلوی درب سالن، حتی وقتی زین نزدیک دوراتا بود هم نگاهشون کرده بود. باور کردن این موضوع انقدر سخت بود که باید سه بار جلوی چشمش اتفاق می افتاد، نه شکی تو کار بود نه سوتفاهمی اونا باهم رابطه داشتن.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now