18 Zayn

120 35 286
                                    

Song: Dipsiz kuyum
Artist: Aleyna Tilki
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

همه ی آدم ها توی زندگی هاشون اشتباه هایی میکنن. همه انسان هایی ها در طول روز از کنارشون رد میشی در واقع شاید چند ثانیه پیش بزرگترین اشتباهشون رو کرده باشن و یا دارن به سمت اون حرکت میکنن.
زندگی برای زین مالیک هم اینجوری شده بود. اون مثل فلزی سخت سمت آهن ربایی کشیده میشد که براش بیش از حد کوچیک بود. اون باید خودش رو متوقف میکرد در مقابل جاذبه ایی که هرلحظه بیشتر به سمتش کشیده میشد.
میتونست بین خودش و اون چیزی رو قرار بده که انقدر قوی باشه تا زین رو سمت دوراتا نکشونه. وقتی بهش فکر میکرد میدونست که اون باید لوری باشه.
پس باید یه کاری میکرد تا لوری دوباره برگرده و سعی کنه رابطشو با اون درست کنه. در واقع حق با دوراتا بود اونا وقتی یک قدم سمت همدیگه بر میداشتن زین رفتارش عوض میشد چون احساس گناه میکرد، هرچند این احساس گناه زیاد از حد شیرین بودش.
کاش میتونست زمانو به عقب برگردونه و همه چیز رو مثل سابق کنه.

لوری توی دفترش مشغول کارهای مربوط به دانش آموزای مدرسه بود که یکی دره اتاقشو زد. اون بدون اینکه سرشو از روی لپ تاپش بلند کنه با صدای تقریبا بلند اونی که پشت در بودو دعوت کرد داخل.

-سلام.

لوری با شنیدن صدای زین سرشو خیلی سریع بلند کرد، شوکه شده بود اون الان توی مدرسه بودش جایی که نباید باشه.

-اینجا چیکار میکنی؟

زین وارد دفتره اون شد و درو بست به طرف صندلی هایی که جلوی میزش بودن حرکت کرد و روی یکیش نشست. لوری همچنان با اخم بهش نگاه میکرد و از موضوع سر در نمیاورد در واقع دلش نمیخواست باهاش حرف بزنه.

-تو تلفن هامو جواب نمیدی و من باید باهات حرف میزدم.

-زین به این فکر کردی شاید من نمیخوام باهات حرف بزنم؟

-ببین...

-اینجا جای صحبت نیست ما توی مدرسه اییم.

-تو برام انتخاب دیگه ایی نزاشتی.

اون خیلی عصبانی بودش هیچوقت دوست نداشت با زین سره موضوع جداییشون داخل محل کارش حرف بزنه. اما از نظر زین اونا باید همون لحظه حرف میزدن و هرطور شده مشکلاتشون رو حل میکردن.

لوری دستشو روی پیشونیش کشید:راجب چی میخوای حرف بزنی؟

زین روی صندلیش جابه جا شد و یکم به میز لوری نزدیک تر شدش:تو ادعا کردی که من بهت خیانت میکنم در صورتی که من همچین کاری نکردم، لوری من دوست دارم.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now