24 Zayn

130 28 380
                                    

Song:Dusk till dawn
Artist:Zayn ft Sia

✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

چشماشو با آلارم پیامکی که براش اومد باز کرد. ناخودآگاه لبخند زد و‌ گوشی تلفنشو از میز کناره تختش برداشت. با لمس کردن صفحه گوشیش پیامکی که براش اومد رو باز کرد و دوباره لبخند زد.

"صبح بخیر"

زین برای خوندن جواب پیامکی که چند دقیقه پیش برای دوراتا فرستاده بود گوشیشو از روی سکوی آشپزخونه برداشت.وقتی یه قلوپ از قهوش میخورد کلمه های کوتاهه پیامک رو خوند.

"صبح تو هم بخیر😘"

دوراتا روی تخت نشست و گوشیشو توی دستش فشار داد.منتظر جواب زین به تلفنش نگاه کرد و بهش انرژی میداد تا هرچه زودتر جواب بده. بالاخره صدای پیامکش‌ بلند شد.دوراتا به خاطره چیزی که روی صفحه گوشیش میخوند لبخند زد و با بستن چشماش برای چند ثانیه رویا پردازی کرد.

"صبحونه خوردی؟"

زین به طرف اتاق کارش حرکت کرد، همین لحظه هانا از اتاق خوابش بیرون اومد و اونا باهم روبه رو شدن.

-صبح بخیر بابا.

-صبح بخیر سان شاین.

زین داخل اتاقش شد وبه طرف میز کارش رفت.روی صندلی پشت میز نشست و لیوان قهوشو رو سطح گذاشت و گوشیشو نگاه کرد.

"هنوز نه! میخوای باهم بخوریم؟"

دوراتا توی آینه دستشویی به خودش نگاه کرد و موهاشو که بالای سرش جمع کرده بود باز کرد روی شونه هاش ریخت. وقتی صدای پیامک گوشیش اومد از جیب لباس خوابش درش آورد نگاهش کرد.پیام عکسی از زین با لباس رسمی و قهوه توی دستش بود همراه متن کوتاه زیرش.دوراتا از ذوق سره جاش پرید و چند بار عکس رو نگاه کرد باورش نمیشد زین براش عکس فرستاده.

"من خیلی وقته صبحونه خوردم و این قهوه دومه امروزمه."

هانا قبل از اینکه داخل اتاق کاره پدرش بشه دستشو روی چهارچوب کوبید و توجهشو جلب کرد، زین با بلند کردن سرش با هانا ارتباط چشمی برقرار کرد و لبخند زد.

-بابا میتونی برام املت درست کنی؟

-آره.

زین قبل از اینکه از صندلیش بلند بشه گوشیشو باز کرد و عکسی که دوراتا براش فرستاده بود رو نگاه کردش. سلفی توی آینه دستشویی با مسواک توی دستش و لبخند کوچیکی که روی صورتش کشیده شده بود.

Still my MAN [Zayn]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang