35 Zayn

135 21 74
                                    

Song:Son Seslenişim
Artist: Yüzyüzeyken konuşuruz
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

قبل از اینکه توی خیابون قول پیکر سوار ماشین زین بشه اطرافش رو کنترل کرد، احتمال دیده شدنش خیلی کم بود اما مثل یه عادت قدیمی احتیاط میکرد. درو باز کرد داخل ماشین نشست، زین وسط یه مکالمه خیلی جدی پشت تلفن بود.
هیچ صدایی از خودش در نیاورد اما زین متوجه حضورش بود و دستشو گرفت، همون لحظه بود که متوجه شد چقدر به این نیاز داره. هنوز باورش نمیشد که اونو بخشیده اما از طرفی هم رفتار وحشی گرانه اونو با عشقش توجیح میکرد و این توی اون لحظه براش به طرز عجیبی لذت بخش بود.

زین انگشتای دستشو آروم لای انگشتای دست اون برد و تو هم قفلشون کرد، دوراتا ناخودآگاه لبخند دلنشینی روی لبش نشست. اون هنوز داشت با تلفن حرف میزد و انگار بحس جدی بود، چون احساساتشو با فشار دادن دست دوراتا بیان میکرد. چند لحظه محکم فشار میداد و چند لحظه آروم.

-باشه باشه به من خبر بده.

اون بالاخره گوشی رو قطع کرد: ببخشید خیلی طول کشید.

دوراتا روی صندلی چرخید و به پهلو نشست:سلام.

زین هنوز دست اونو توی دستش نگه داشته بود، سمت صورتش برد و بوسیدش. این کارش لبخندی که روی چهره دوراتا جا خوش کرده بودو بیشتر کرد، اون گونه هاش سرخ شدن و برای اینکه با زین ارتباط چشمی برقرار نکنه سرشو پایین انداخت.

-دلم برات تنگ شده بود.

-ولی ما هر روز همدیگرو بیرون خونه هامون میبینیم.

-اون حساب نمیشه.

-منم دلم برات تنگ شده بود.

-چیزی که میخواستم بشنوم.

دوراتا خندید و سرشو پایین انداخت اون روی صندلیش صاف نشست. هر دفعه که توسط زین لمس میشد ناخودآگاه یاد اون روز می افتاد و بدنش مور مور میشد، اما نمیتونست ازش دل بکنه.
زین ماشینو روشن کرد و اونو حرکت داد، خیلی جدی داشت رانندگی میکرد و حواسش کاملا به جاده بود.

دوراتا متوجه شد اونا جای همیشگی نمیرن:کجا میریم؟

-یه سوپرایز برات دارم.

-به چه مناسبت؟

-برای اینکه طلاقمو جشن بگیرم!

-من فکر میکردم تو دلت نمیخواد طلاق بگیری.

زین سکوت کرد در مقابل سوالی که دوراتا ازش پرسیده بود. اون واقعا دلش نمیخواست طلاق بگیره چون اون زندگی و پنهان کاری هاشو دوست داشت.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now