17 Dorata

117 30 105
                                    

Song:Toro Mikhaam
Artist:Gdaal
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

اون لیوان قهوشو از روی میز برداشت و همچنان که چشمش متمرکز به صفحه تبلتش بود یکم از قهوه نسبتا داغش خورد. اون لیوانشو روی میزش برمیگردوند که درب اتاقش زده شد، وقتی سرشو بلند کرد و قبل از اینکه جواب کسی که پشت در بود بده.سامانتا وارد اتاق شد و هرمان با تعجب نگاهش کرد.

-سامانتا؟

-سلام بابا.

اون نزدیک صندلی پدرش شد و گونه اونو بوسید.به میزش تکیه داد و دست به سینه وایستاد.

-سمی؟ چیزی شده؟

-چارلی اومده بابا!اون با من حرف نمیزنه.

-و تو؟

-آره اومدم اینجا!

-آخرین بار امروز صبح باهاش حرف زدم قرار بود بره دبیرستان.

-آره اومدش! یه اتفاق عجیبی افتادش توی مدرسه من شاهدش نبودم اما عکساش همه جا پخش شده.

-چارلی کاری کرده؟

-بهتره بهت نشون بدم.

سامانتا گوشیشو بیرون درآورد و فیلمی که یکی از بچه ها گرفته بود توی گوشیش باز کرد.گوشی رو روی میز پدرش گذاشت و سمتش هول داد.
هرمان گوشی رو توی دستش گرفت و با دقت به فیلم چارلی نگاه کرد. اون دختری رو توی بغلش گرفته بود و سواره ماشینش میکرد.

-بزار بهش زنگ بزنم.

اون گوشی سامانتا رو به دستش برگردوند و از روی صندلیش بلند شد و شماره چارلی رو‌گرفت. اون خیلی زود جوابش رو داد.

-هرمان؟

-چارلی کجایی؟

-بیمارستان.

-چرا؟

-جلوی مدرسه به یه دختره زدم!

-چی؟

-اتفاقی نیافتاده حالش خوبه حتی کبودی هم نداره هیج جاییشم نشکسته.

-پس چرا بیمارستانی؟

-دارم برمیگردم به هرحال دختره پدرش توی بیمارستان دکتره.

-دختره؟ اسمشو نپرسیدی.

-بابا اون دوراتاست.

هرمان با اخم برگشت و به سامانتا نگاه کرد. بهش اخطار داد که وسط حرفش نپره.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now