10 Zayn

131 33 139
                                    

کاوره قسمتو نگاه کنید آخه چقدر کیوتن 😍🧚🏻‍♀️
Song:Dusk Till Down
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅

دعوای بزرگی که دوراتا منتظرش بود بالاخره داشت اتفاق می افتاد، اون توی راهروی مدرسه بود که سامانتا با عصبانیت و همچنان که گوشی استلا توی دستش بود به طرف اون میرفت.
تنها کاری که دوراتا میتونست انجام بده این بود که نزدیک ترین مکان بهشون وایسته و شاهکارشو ببینه.
سامانتا وقتی به استلا رسید گوشی رو توی صورتش پرت کرد و اونو به عقب هولش داد، دوراتا از چیزی که میدید چشماش گرد شده بود نمیدونست انقدر زین برای سامانتا مهمه که براش همچین کاری کنه.

-تو یه هرزه عوضی.

-چه مرگته؟

سامانتا یک قدم بزرگ به طرف استلا برداشت و موهای طلایی اونو توی دستاش گرفت و کشیدشون. دوراتا دستشو جلوی دهنش گذاشت و به جمعیتی که هرلحظه دوره اونا جمع میشدن نگاه میکرد، استلا برای دفاع از خودش موهای سامانتارو از پشت گرفت و به عقب کشید.
طولی نکشید که دستیار مدیر مدرسه مداخله کرد، جمعیت اونجا پخش شدن و سامانتا و استلا دفتر مدیر رفتن.
دوراتا دیگه بیشتر از این نمیتونست اونجا وایسته و برای تماس گرفتن با زین و گرفتن خبرا از اون داخل کلاس خالی رفتش درو پشت سرش بست.

-الو؟

-سلام میتونی حرف بزنی؟

-آره قبل تو سامانتا زنگ زد.

-گوشی چیکار کردی؟

-انداختم آشغالی.

-باید اون گوشی رو نابودش کنی،خیلی خطرناکه.

-این کارو میکنم،تو چرا زنگ زدی؟

-سامانتا و استلا دعوای خیلی شدیدی کردن،فکر کنم همه چی تموم شدش.

زین توی اتاقش بود و با دوراتا حرف میزد که هرمان یکدفعه درو باز کرد اومد داخل، اون گوشی رو قطع کرد روی میز گذاشتش.

-با کسی حرف میزدی؟

-مهم نبود! چی شده؟

-از مدرسه سامانتا زنگ زدن با یه دختره دعوا کرده موهاشو کشیده چنگش انداخته.

-اوه!

-باید تنهایی برای نهار بری با فابیو.

-یه کاریش میکنم.

دوراتا که یکدفعه تلفن روی صورتش قطع شده بود روی صندلی نشست و به نظر ناراحت میرسید.باید زین بهش دوباره زنگ میزد؟ یا اینکه هرچی بین اونا بوده تموم شده؟ خیلی کوتاه و سریع اتفاق افتادش، نمیتونست اینجوری بزاره بره.

Still my MAN [Zayn]Where stories live. Discover now