کاوره قسمتو نگاه کنید آخه چقدر کیوتن 😍🧚🏻♀️
Song:Dusk Till Down
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅دعوای بزرگی که دوراتا منتظرش بود بالاخره داشت اتفاق می افتاد، اون توی راهروی مدرسه بود که سامانتا با عصبانیت و همچنان که گوشی استلا توی دستش بود به طرف اون میرفت.
تنها کاری که دوراتا میتونست انجام بده این بود که نزدیک ترین مکان بهشون وایسته و شاهکارشو ببینه.
سامانتا وقتی به استلا رسید گوشی رو توی صورتش پرت کرد و اونو به عقب هولش داد، دوراتا از چیزی که میدید چشماش گرد شده بود نمیدونست انقدر زین برای سامانتا مهمه که براش همچین کاری کنه.-تو یه هرزه عوضی.
-چه مرگته؟
سامانتا یک قدم بزرگ به طرف استلا برداشت و موهای طلایی اونو توی دستاش گرفت و کشیدشون. دوراتا دستشو جلوی دهنش گذاشت و به جمعیتی که هرلحظه دوره اونا جمع میشدن نگاه میکرد، استلا برای دفاع از خودش موهای سامانتارو از پشت گرفت و به عقب کشید.
طولی نکشید که دستیار مدیر مدرسه مداخله کرد، جمعیت اونجا پخش شدن و سامانتا و استلا دفتر مدیر رفتن.
دوراتا دیگه بیشتر از این نمیتونست اونجا وایسته و برای تماس گرفتن با زین و گرفتن خبرا از اون داخل کلاس خالی رفتش درو پشت سرش بست.-الو؟
-سلام میتونی حرف بزنی؟
-آره قبل تو سامانتا زنگ زد.
-گوشی چیکار کردی؟
-انداختم آشغالی.
-باید اون گوشی رو نابودش کنی،خیلی خطرناکه.
-این کارو میکنم،تو چرا زنگ زدی؟
-سامانتا و استلا دعوای خیلی شدیدی کردن،فکر کنم همه چی تموم شدش.
زین توی اتاقش بود و با دوراتا حرف میزد که هرمان یکدفعه درو باز کرد اومد داخل، اون گوشی رو قطع کرد روی میز گذاشتش.
-با کسی حرف میزدی؟
-مهم نبود! چی شده؟
-از مدرسه سامانتا زنگ زدن با یه دختره دعوا کرده موهاشو کشیده چنگش انداخته.
-اوه!
-باید تنهایی برای نهار بری با فابیو.
-یه کاریش میکنم.
دوراتا که یکدفعه تلفن روی صورتش قطع شده بود روی صندلی نشست و به نظر ناراحت میرسید.باید زین بهش دوباره زنگ میزد؟ یا اینکه هرچی بین اونا بوده تموم شده؟ خیلی کوتاه و سریع اتفاق افتادش، نمیتونست اینجوری بزاره بره.
YOU ARE READING
Still my MAN [Zayn]
Fanfiction⚠️توجه⚠️ ❗️این داستان فصل دوم داستانه The 10 Women ❗️ چی میشه اگه دوراتا این بار تمرکز زین رو خراب کنه! موفق بشه تمام احساساتش رو با گوشت و خون و لمس کردن حس کنه 👀 [some sexual contact 🔞] [and more love and feeling❤️]