سلام به همه ی خوشگلا خوبید؟ من اومدم و یه پارت نوشتم نمیدونم پارت بعدی کی میاد! امیدوارم که اینو دوست داشته باشید❤️
عکس چون وایبش به قسمت میخورد!
Song:All of me
Artist:John Legend
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅-خب اون چیکار کرده؟
دوراتا لب پایینشو زیر دندوناش گرفت :هیچی قسم میخورم.
-چرا انقدر ازش میترسی خب؟
دوراتا از روی تخت استلا بلند شد و دوری توی خونه زد:ببین هنوز زنگ نزده.
استلا به گوشی دوراتا که سمتش گرفته بود نگاه کرد ساعت ۷ شب بود و تا زمانی که اون شخص گفته بود فقط ۴ ساعت وقت داشتن.
-بهم بگو همه چیز چطور شروع شد.
دوراتا تمام اتفاقاتی که باعث شده بود با زین به هم نزدیک بشن رو برای دوستش تعریف کرد.استلا بدون هیچ قضاوتی تمام حرف های اونو گوش داد.از سامانتا و اتفاقی که باهاش افتاد گفت، راجب فابیو که جاسوسیش رو میکرد. راجب اتفاق وحشتناکی که با زین براش افتاده بود و حس ترسی که تو وجودش شکل گرفته. راجب اون دختره هرزه لارن که سعی میکنه خودش رو به زین نزدیک کنه.
-تو همه اینارو تنهایی پشت سر گذاشتی؟
حرفشو با سر تایید کرد.استلا سمت اون خم شد و دستاشو دوره شونش انداخت و دوراتا رو به آغوش کشید.
-فکر نمیکردم سامانتا انقدر هرزه بازی در بیاره که با دوست پدرش...
اون حرفشو خورد چون داشت ناخواسته دوراتارو هم خطاب قرار میداد:معذرت میخوام قضیه شما فرق میکنه اون...
-زین عاشقمه؟
-اینطور فکر نمیکنی؟
اینبار نامید سرشو پایین انداخت:راجبش مطمئن نیستم.
دوراتا ساعت رو نگاه کرد:۹ هنوز زین زنگ نزده،میخوام خودم باهاش حرف بزنم.
شماره اونو گرفت و دوتا بوق بیشتر نخورده بود که جواب داد:هی.
-هی.
-متاسفم راجب اتفاقی که افتاده اونطور که نشون میده نیست.
-یه نفر بهم ایمیل زده تا ساعت ۱۱ برم جایی.
دوراتا شوکه شد:به من هم همچین پیغامی فرستادن.
-بهتره تنهایی نری من میام دنبالت.
YOU ARE READING
Still my MAN [Zayn]
Fanfiction⚠️توجه⚠️ ❗️این داستان فصل دوم داستانه The 10 Women ❗️ چی میشه اگه دوراتا این بار تمرکز زین رو خراب کنه! موفق بشه تمام احساساتش رو با گوشت و خون و لمس کردن حس کنه 👀 [some sexual contact 🔞] [and more love and feeling❤️]