thirty eight

6.6K 765 3.4K
                                    

همزمان با اتمام جمله ش صدای جیغ هیجان زده ی کارا بلند میشه و فقط چند ثانیه طول میکشه تا به محکم ترین حالت ممکن خودشو توی بغلش بندازه

جوری که برای لحظه ای نزدیکه از صندلی پایه بلند جلوی پیشخوان پایین بیوفته اما تعادل خودشو حفظ میکنه

هنوزم درد کمی رو توی کمرش حس میکنه اما خوشبختانه اونقدری نیست که اذیت کننده باشه

ک_بالاخره

کنار گوش اون پسر جیغ میکشه و حلقه ی دستاشو دور گردنش محکم تر میکنه

زی_نمیتونم بفهمم...

نگاهش رنگ گیجی میگیره و وقتی بینشون فاصله میوفته ادامه میده:

زی_اینکه من سکس داشتم انقدر هیجان انگیزه؟

ک_آره

با چشمای براق و لبخند بزرگش جواب میده و خودشو روی صندلی کناری زین بالا میکشه

لو_تو دیگه باکره نیستی دوود

لیوان مارتینیشو سر میکشه و ابرو بالا میندازه:

لو_این هیجان انگیز ترین خبر قرنه

انتهای جمله ش نیشخند میزنه و زین بی هیچ حرفی چشماشو میچرخونه

زی_به غیر از این گفتم "لیام بهم گفت دوسم داره"

بلافاصله با اتمام جمله ش چشمای اون سه نفر به شکل قلب درمیاد و صدایی مثل "عاو" از بین لب هاشون خارج میشه

و قبل از اینکه زین بتونه چیزی بگه از سه طرف بغلش میکنن و بین بدن های خودشون فشارش میدن

ک_خیلی برات خوشحالم بادی

با لبخند زمزمه میکنه و بوسه ی آرومی روی گونه ی اون پسر میذاره

تو این بین هری کمی از زین فاصله میگیره و لبخند بزرگشو به نمایش میذاره:

ه_منم همینطور

بلافاصله لویی ضربه ی نسبتا به پشت گردن زین میکوبه و با نیشخند لب باز میکنه:

لو_منم همینطور

زی_وحشی

با اخم ظریفی که بین ابروهاش جا خوش کرده غر میزنه و دستشو پشت گردنش میکشه

متاسفانه بهترین دوستش هیچوقت نمیتونه مثل آدمای نرمال ابراز خوشحالی کنه!

ک_حالا برام تعریف کن ببینم بهت خوش گذشت؟

تکیه زده به پیشخوان بار میپرسه و انتهای جمله ش نیشخند پررنگی روی لب هاش کشیده میشه

لو_راست میگه زود باش بنال

دنباله ی حرف اون دخترو میگیره و منتظر به زین نگاه میکنه

میدونه که زین هیچوقت قرار نیست اتفاقی که بین خودش و لیام افتاده رو براش تعریف کنه اما نمیتونه از سر به سر گذاشتنش دست برداره

Car Lover [Z.M]~[completed]Where stories live. Discover now