twenty four

5.9K 839 2.2K
                                    

1:00pm

آخرین برگه رو امضا میکنه و پوشه ی توسی رنگ رو به لونا که کنارش وایساده برمیگردونه

لی_به زین بگو بیاد دفترم تایم ناهاره

+آقای مالیک چند دقیقه پیش رفتن بیرون قربان

لی_چی؟

سرشو بلند میکنه و با اخم ظریفی که بین ابروهاش جا خوش کرده میپرسه

+گفتن برای ناهار میرن بیرون

لی_با کسی رفت؟

+بله با آقای استفن رفتن

بلافاصله اخمای لیام بیشتر از قبل توی هم میرن و دست آزادش روی میز مشت میشه

لی_وقتی برگشت بگو بیاد دفترم کارش دارم

با لحن تاریکی زمزمه میکنه و اون دختر به سرعت سر تکون میده

+چشم بهشون اطلاع میدم

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

وارد شرکت میشه و به سمت اتاقش حرکت میکنه اما نیمه راه با صدای لونا سرجاش متوقف میشه

ل_آقای مالیک، آقای پین کارتون دارن

زی_چیزی شده؟

با اخم ظریفی که از سر تعجب بین ابروهاش جا گرفته میپرسه و اون دختر سر به دو طرف تکون میده

+اطلاعی ندارم

زین بی هیچ حرفی سر تکون میده و به سمت اتاق اون مرد حرکت میکنه

تقه ی کوتاهی به در میزنه و بعد از چندثانیه وارد میشه

زی_سلام

"لحنش به نسبت روزای قبل بی اعتنا تر، و البته محکم تره

در واقع بعد از ماجرای دیشب تصمیم گرفته جلوی اون مرد کمی قاطع تر عمل کنه

هر چند که میدونه ممکنه این کار به ضررش تموم شه"

لیام بدون برداشتن نگاهش از اسکرین گوشیش در حالی که سیگار به فیلتر رسیده شو توی زیرسیگاریِ روی میز خاموش میکنه سر تکون میده

برای بار صدم به استوری ای که ریچارد حدود نیم ساعت پیش گذاشته نگاه میکنه و آخرین نخِ سیگار باقی مونده توی پاکتو بین لب هاش میذاره

"استوری ای که دست تتو خورده ی زین توش مشخصه و با کپشن
Beauty is getting lunch

به اشتراک گذاشته شده"

زی_با من کاری داشتی؟

لی_آره

با صدای گرفته و خش دارش جواب میده و سرشو بالا میاره

لی_میخواستم بدونم با اجازه ی کی از شرکت رفتی بیرون بیوتی؟

لحنش کاملا خونسرده و آخرین کلمه شو با تمسخر ادا میکنه

Car Lover [Z.M]~[completed]Where stories live. Discover now