twenty one

5.6K 810 1.3K
                                    

.
.
.
.
.
.
.

ماشینشو کنار خیابون نگه میداره و لوکیشنو چک میکنه

وقتی مطمئن میشه که درست اومده نگاهشو به چهره ی غرق خواب پسری که روی صندلیِ کناریش توی خودش جمع شده معطوف میکنه و کمی خودشو جلو میکشه

دستشو بالا میاره و موهای نم دارشو از روی پیشونیش کنار میزنه

لی_زین

به آرومی صداش میکنه و سرانگشتاشو نوازش وار روی گونش میکشه

لی_زین

برای بار دوم صداش میزنه و وقتی اون پسر کمی هشیاریشو به دست میاره سرشو کنار گوشش میبره

لی_فردا سر وقت بیا شرکت

بلافاصله عقب میکشه و از ماشین پیاده میشه

در ماشینو قفل میکنه و به سمت خونه ای که نشون کرده میره

جلوی در اون خونه متوقف میشه و چندبار پشت سرهم زنگو به صدا درمیاره

لویی که با توجه به ساعت، تو خواب عمیقی به سر میبره با صدای زنگ در بیدار میشه و چندلحظه با گیجی به اطرافش نگاه میکنه

لو_وات د فاک؟

با دیدن ساعت و صدای بی وقفه ی زنگِ در پر حرص زمزمه میکنه و از تخت پایین میاد

تیشرتشو تنش میکنه و درحالی که پاهاشو روی زمین میکشه با تنبلی و خواب آلودگی از اتاق بیرون میره

لو_کدوم جاکشیه نصفه شبی؟

تقریبا داد میزنه و وقتی درو باز میکنه از دیدن کسی که جلوی روش وایساده جا میخوره

لو_پشمام

زیرلب زمزمه میکنه و به محض اینکه لود میشه بلندتر ادامه میده:

لو_آقای پین؟

لی_خودمم، زین آدرس اینجارو بهم داد

لو_زین؟

لیام سر تکون میده و با دستش به پسری که توی ماشین خوابه اشاره میکنه

لویی درحالی که کمی رو به جلو خم شده رد دست اون مردو دنبال میکنه و به محض تشخیص دادن چهره ی زین به حرف میاد:

لو_مرده؟

با وحشت میپرسه و به سرعت سرشو بالا میاره تا به چشمای اون مرد نگاه کنه

لی_نه فقط زیادی مشروب خورده، بیرون کلابِ نزدیک شرکت پیداش کردم

لویی با شنیدن این حرف چندثانیه به اون مرد نگاه میکنه و بعد بدون برداشتن نگاهش از مردمکای تیره ی لیام زیرلب زمزمه میکنه:

لو_عجب جاکشیه

بلندتر ادامه میده:

لو_ممنون که آوردینش اینجا آقای پین من از طرف زین متاسفم

Car Lover [Z.M]~[completed]Where stories live. Discover now