.
.
.
.
.
.
.
.ضربه محکمی به پایه ی صندلی جلوییش میزنه و دستشو جلوی دهنش میگیره تا صدای خندش بلند نشه.
_مشکلی پیش اومده آقای مالیک؟
صاف سرجاش میشینه و بعداز تک سرفه ی کوتاهی بدون نگاه کردن به چهره ی پراخم مراقب جواب میده:
_نه خانوم مارتین
با صدای خنده ی آروم کارا که از پشت سرش میاد لباشو محکم گاز میگیره تا بتونه خندشو مهار کنه.
_بهتره سریعتر به سوالا جواب بدید وقت زیادی نمونده
سر تکون میده و به محض دور شدن مراقب ضربه ی محکمتری از قبلی به پایه ی صندلی لویی که جلوش نشسته میزنه و خم میشه رو به جلو:
زی_زود باش تاملینسون
لویی سرشو برمیگردونه و نگاه خطرناکی به اون چشمای عسلی که زیرشون گود افتاده میندازه.
لو_فاک یو مالیک انقدر جفتک ننداز
زمزمه ی آروم و پر حرصش به گوش زین میرسه و قبل از برگشتن مراقب برگشو روی زمین میندازه.
زین به سرعت برگه ی سفید خودشو کنار برگه ی لویی میندازه و برگه ی اون پسرو از روی زمین برمیداره.
به محض برگشتن مراقب لویی صاف سرجاش میشینه و به پر کردن برگه ی سفید زیردستش مشغول میشه.
_ده دقیقه دیگه وقتتون تموم میشه
کارا درحالی که مشغول جواب دادن به آخرین سواله ادا درمیاره و موهاشو پشت گوشش میزنه.
از چهل نفری که اول ساعت توی کلاس بودن فقط سه نفر موندن.
کارا برای آروم نوشتنش
زین برای درس نخوندش
و لویی برای پر کردن برگه ی سفید زین
_وقت تمومه
زین نیشخند میزنه و اسم خودشو بالای برگه مینویسه.اینکه لویی با دست خط خودش(خود زین) سوالارو جواب داده باعث پررنگتر شدن نیشخندش میشه و بعد از چندبار کش و قوس دادن بدنش برای ابراز خستگی فیک بعد از امتحان از جاش بلند میشه و برگشو رو روی میز استاد میذاره.
زی_خسته نباشین استاد
مارتین سر تکون میده و زین انگشت فاکشو نامحسوس براش بالا میگیره.
ک_کامان برو بیرون مالیک
آروم میگه و با گرفتن لبه ی آستین هودی زین به بیرون هلش میده.
ک_بریم سلف من گشنمه
زی_منم
لو_کوفت بخورین جفتتون
با صدای پر حرص لویی برمیگردن سمتش
لو_باید بهم بدی مالیک میفهمی باید بهم بدی تا استرسی که بهم وارد شد تخلیه بشه.
YOU ARE READING
Car Lover [Z.M]~[completed]
Fanfictionمعشوقه های اون پسر ماشینا بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne