[Maybe I'm Blue💙]
.
.
.
.
.
.
زی_دن... محافظای دست و پاتو ببنداز روی سکوی سنگی بلند میشه و به سمت اسکیت بوردش حرکت میکنه
د_خودت چرا نمیبندی؟
لحن طلبکار و چهره ی اخم آلودش که به وِجهه ی کیوت شخصیتش دامن میزنه اون پسرو به خنده میندازه
زی_چون من اون کسی نیستم که قراره عن بشه
انتهای حرفش زبونشو پشت ردیف دندوناش میذاره و نیشخند میزنه
د_ایندفعه نه... چون قرار نیست بخورم زمین
ابروهاشو بالا میندازه و به سمت دیگه ی پیست حرکت میکنه
زی_دنیل
وقتی متوجه میشه که اون پسر تصمیم داره از پیست بیرون بره قدمی جلو میذاره و ادامه میده:
زی_از پیست نرو بیرون
به خاطر فاصله ی نسبتا زیادی که از هم دارن تقریبا داد میزنه و به سمتش پا تند میکنه
د_بدون اسکیت بورد میخوای باهام مسابقه بدی مالیک؟
با نیشخند میپرسه و قبل از اینکه زین بتونه حرفی بزنه از پیست بیرون میره
زی_پسره ی کله شق
زیرلب زمزمه میکنه و به سمت اسکیت بوردش میره تا اون توله پاپی احمقو گم نکنه
.
.
.
.
.
.
.وارد شرکت میشه و درحالی که کوله پشتیِ دنیلو روی دوشش جابه جا میکنه نگاه اجمالی ای به اطراف میندازه
زین_دنیل برنگشته؟
+نه قربان ایشون هنوز برنگشتن
همزمان با اتمام جمله ی لونا در اتاق مدیریت باز میشه و لیام
درحالی که گوشیشو کنار گوشش نگه داشته بیرون میادلی_هنوز برنگ...
به محض تلاقی نگاهش با زین سکوت میکنه و گوشیشو از کنار گوشش پایین میاره
لی_چرا تلفنتو جواب نمیدی؟
با اخم عمیقی که بین ابروهاش جا خوش کرده میپرسه و قبل از اینکه زین بتونه جواب بده نگاهش به کوله پشتیِ دنیل میوفته:
لی_دنیل کجاست؟
زی_نمیدونم
رو به نگاه پر اخم اون مرد با کلافگی جواب میده و گوشه ی لب هاشو گاز میگیره
لی_یعنی چی که نمیدونی؟ مگه باهم نبودید؟
زی_باهم بودیم اما بیرون از پیست گمش کردم
به آرومی جواب میده و چشمای تیره شده از عصبانیت اون مردو از نظر میگذرونه
لی_گمش کردی و بدون اینکه پیداش کنی برگشتی؟
YOU ARE READING
Car Lover [Z.M]~[completed]
Fanfictionمعشوقه های اون پسر ماشینا بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne