last part

3.7K 630 1.6K
                                    


9 months later

به آرومی سرانگشتاشو روی کلاویه های پیانو فشار میده و از اینکه اون آهنگ بعد از چند ماه ریتم منظمی به خودش گرفته لبخند میزنه

طی نه ماهِ گذشته هربار که وقتش آزاد بوده از لیام خواسته بهش پیانو زدن یاد بده

سازی که دِکو ام علاقه‌ ی زیادی بهش داره و هروقت که اون پسر سرگرم نواختنش میشه ساکت و آروم کنار صندلیش میشینه و بهش گوش میده

درست مثل الان...

چند دقیقه بعد زین از نواختن پیانو دست میکشه و سرشو به سمت دکو برمیگردونه

زی_اینجوری بهم نگاه نکن دلم ضعف میره واست

بلافاصله با اتمام جمله ش دستاشو از هم باز میکنه و وقتی دکو خودشو به قصد لیس زدن صورتش بالا میکشه ریز ریز میخنده

زی_میدونم ددی لیام خیلی بی رحمه که توی همچین روز مهمی تنهامون گذاشته اما ما چون مهربونیم میبخشیمش مگه نه؟

دستشو روی سر دکو میکشه و قیافه بانمکشو از نظر میگذرونه

امروز سالگرد وارد رابطه شدنش با لیامه که از چند روز پیش تا حالا براش تدارک دیده

اما اون مرد چند ساعت پیش بهش تکست داده که تا آخر شب توی نمایشگاه کار داره و نمیتونه زود برگرده خونه

زی_حتی یادش نیست که امروز سالگردمونه

با ناراحتی عمیقی زمزمه میکنه و به همراه دکو از اون کلبه ی چوبی بیرون میاد که همون لحظه صدای نوتیف گوشیش بلند میشه

[Love🤍]

_ماشینم بنزین نداره بیبی میتونی تا ساعت هشت خودتو برسونی نمایشگاه؟

"تکستی که باعث میشه زین سرجاش وایسه و به نشونه ی تأسف سر به دو طرف تکون بده"

زی_میبینی چقدر پرروئه؟

خطاب به دکو میپرسه و در خونه رو باز میکنه

نگاهی به ساعت گوشیش میندازه و بعد از جواب دادن تکست لیام با "باشه" ی کوتاهی به آشپرخونه میره

درسته که با اون مرد قهره اما دلش نمیاد براش کلوچه ی داغ و قهوه آماده نکنه و با خودش به نمایشگاه نبره

حدود یک ساعت بعد وقتی کارش تموم میشه خودشو به اتاقشون میرسونه و در کمد لباس هارو باز میکنه

و همین کافیه تا چشمش به کت شلوار مشکی رنگی که توی کاور مخصوص خودش قرار داره و نوت کوچیکی بهش وصل شده بیوفته

زی_وات د...

نگاه گیجی به اون کت شلوار میندازه و نوت کاغذی رو برمیداره:

کت شلوار رو تنت کن
-لیام

زی_داری چیکار میکنی پین؟

به آرومی لب میزنه و بعد از بیرون آوردن اون کت شلوار از کاورش روی تخت میذارش

Car Lover [Z.M]~[completed]Where stories live. Discover now