twenty eight

5.2K 823 1.5K
                                    

خیره به قطره های بارونی که پنجره های سرتا سری اتاقشو خیس میکنن نسکافه ی شیرینشو مزه میکنه و زبونشو روی لب هاش میکشه

نیمه باز بودن در اتاقش باعث میشه صدای نایل و لونا رو که مشغول صحبت با همن بشنوه

فضای اطرافش برخلاف بیرون از شرکت گرم و مطبوعه و سوییشرت مشکی رنگی که به تن داره به این گرما دامن میزنه به خصوص که بوی خوبیم ازش ساطع میشه

ثانیه ها به همین منوال میگذرن تا وقتی که صدای نایل از داخل اتاق به گوشش میرسه:

نای_زین من خیلی عجله دارم تو این هوا ام تاکسی گیرم نمیاد میتونی تا یه جایی برسونیم؟

درحالی که ساعتشو چک میکنه میپرسه و به ماشینش لعنت میفرسته که هوس کرده چند روزی رو توی تعمیرگاه بگذرونه

زی_باشه

نای_فاک لیام منو میکشه نیم ساعت پیش باید راه میوفتادم

زی_مگه کجا میخوای بری؟

نای_به عنوان ساقدوش لیام باید برم کت شلوارمو پرو کنم

به سرعت توضیح میده و از اتاق بیرون میره تا وسایلشو برداره

زین که از محتوای حرفای اون پسر جاخورده بی هیچ حرفی به مسیر رفتنش نگاه میکنه و آب دهنشو قورت میده

کلمه ی ساقدوش بی مهابا توی سرش چرخ میزنه و نفسشو بند میاره

فکر کردن به اینکه تا ماه آینده لیام و الینا میخوان باهم ازدواج کنن حالشو بد میکنه

اینکه دلش نمیخواد اون عروسی هیچوقت سر بگیره باعث میشه احساس بدی نسبت به خودش داشته باشه

نای_بریم؟

با صدای نایل به خودش میاد و با تاخیر سر تکون میده

سوییچشو از روی میز برمیداره و همراه اون پسر از اتاق بیرون میره

.
.
.
.
.

نای_هی دوود ممنون که رسوندیم فردا میبینمت

زین بی هیچ حرفی لبخند میزنه و سر تکون میده اما قبل از اینکه نایل از ماشین پیاده شه با تردید به حرف میاد:

زی_عامم... منم میتونم بیام؟

دلتنگی برای مردی که طی دو روزه گذشته ندیدتش باعث میشه همچین درخواستی رو مطرح کنه

بدون اینکه براش مهم باشه نایل قراره برای پرو کردن کت شلوارش به عنوان ساقدوش لیام پا به اون مزون بذاره و در لحظه تنها چیزی که براش اشتیاق داره و توجهشو به خودش معطوف کرده رفع دلتنگیش با دیدن رئیسشه

نای_آره باشه بیا

زین به آرومی تشکر میکنه و با لبخند محوی که روی لب هاش کشیده شده همراه نایل از ماشین پیاده میشه

Car Lover [Z.M]~[completed]Where stories live. Discover now