eleven

4.8K 814 1.2K
                                    

.
.
.
.
.
.
.
.
.

دست نم دارشو روی ته ریشای مرتب شدش میکشه و تیغ کفی رو توی سطل زباله میندازه، طره موی سیاه و لجبازی که که مدام روی پیشونیش سر میخوره رو با کلافگی کنار میزنه و از حموم بیرون میاد.

حرکت قطرات آبو روی پوست گندمگون و براقش حس میکنه و جلوی کمدش گره حوله ی سفید رنگشو از دور کمرش باز میکنه.

حوله روی زمین میوفته و زین بعد از پوشیدن باکسر و شلوار جین مشکیش با برداشتن دوبارش از روی زمین بالاتنشو خشک میکنه.

بلافاصله تیشرت جذب و مشکی رنگشو میپوشه و جلوی آینه مشغول حالت دادن به موهای اصلاح شدش میشه، کت تک سورمه ای رنگشو تنش میکنه و حلقه ی ظریف گوش و بینیشو میندازه، ساعتشو به دستش میبنده و با برداشتن سوییچ و گوشیش از اتاق بیرون میره.

.
.
.
.
.
.
.
.

لو_میدونی که تنها بودنو ترجیح میدم...منظورم اینه که...!
یعنی تو واقعا خوشت میاد یکی از بازوت آویزون شه و مجبور باشی به جای خوردن مشروب و مست کردن بری وسط پیست و باهاش برقصی؟

درحالی که دکمه های سرآستین پیرهن سفید رنگشو میبنده میگه و همزمان با آخرین جملش کت مشکیشو تنش میکنه

زی_خب...این به نظرم قشنگه

لو_چه قشنگی ای میتونه داشته...واو

قبل از اینکه بتونه جملشو کامل کنه در اتاق باز میشه و کارا که کاملا آماده به نظر میرسه بیرون میاد

ک_چطوره؟

لبخند میزنه و با حالت نمایشی دستشو به پایین پیرهن کوتاه مشکی رنگش میگیره و یکم رو به جلو خم میشه که موهای لخت و بلندش از پشت گوشش بیرون میانو توی صورتش پخش میشن.

زی_عاممم...باید بگم که تو...

لو_مالیک!هر چرت و پرتی که بهت گفتمو بریز دور

آروم زمزمه میکنه و سمت اون دختر قدم برمیداره

زین دهن باز موندشو میبنده و لباشو با حرکت زبونش خیس میکنه

ک_خیلی بد شدم؟

با توجه به ریکشن اون دوتا پسر با نگرانی و وسواس میپرسه و به لباسش نگاه میکنه

زی_بینهایت زیبا شدی عزیزم

با لبخند جذاب روی لباش میگه و پلکاشو به نشونه ی اطمینان بازو بسته میکنه

ک_ممنون

متقابلا لبخند میزنه و سرشو پایین میندازه

لویی با طمأنینه کنار کارا وایمیسه و با تکون دادن آرنجش بهش میفهمونه که دستشو دور بازوش حلقه کنه

ک_مگه قرار نبود منو زین پارتنر همدیگه باشیم؟

با گیجی میپرسه و به لویی نگاه میکنه

Car Lover [Z.M]~[completed]Where stories live. Discover now