Name•°uncle°•عمو | Completed
Genre•°romance•action•mystery•smut
Couple•°Vkook
Writer•°Silver°Sly
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
کیم تهیونگ، ملقب به وی، عموی ناتنی جئون جونگکوکه. بعد 13 سال، یه اتفاق اندوهبار اونا رو کنار...
با تردید سمت تخت رفت و روی آن نشست. عمویش هم روی تخت نشسته بود. وی تلفن روی میز عسلی کنار تخت را برداشت و کدی را وارد کرد. گوشی را روی گوشش گذاشت و منتظر ماند.
_مزکال مخصوصمو میخوام با یکی از پرطرفدارترین مزکالهامون.
و بعد تماس را قطع کرد.
جونگکوک همچنان حیران بود.
کمی بعد، در اتاق وی دوباره به صدا در آمد. خدمتکار سینی نوشیدنیها را روی میز بلند و زیبای کنار در اتاق وی گذاشت و رفت. وی سینی را با یک دست از روی میز برداشت و دوباره وارد شد.
مقابل چشمان متعجب کوک، سینی را روی میز عسلی کنار تخت گذاشت. انگشتان کشیدهاش را به دور گلس راک حلقه کرد. گلس حاوی نوشیدنی تمشک را به کوک داد و نوشیدنی سفید رنگ را برای خود نگه داشت.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
(مزکال وی)
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
(مزکال کوک)
وی در حالیکه یک پنجم نوشیدنی خود را نوشیده بود، رو به جونگکوک کرد.