های🍉
_بله؟
+جونگکوکم.
_بیا تو.
در به آرامی باز و جونگکوک وارد شد.
_بیا بشین. لباسمو هنوز عوض نکردم.
جونگکوک روی مبل نشست و عمویش به درِس روم خود برای تعویض لباسش رفت. طولی نکشید که کوک، وی را در حالی که از درس روم بیرون آمده و سرش را از یقه اسکی سورمهایاش رد میکرد، دید. دوباره عضلات عمویش و دوباره تحسینهای پنهانی جونگکوک!وی پس از اینکه لبهی لباسش را پایین آورد، رو به روی جونگکوک ایستاد.
_خب پسر، باهات چیکار کنیم؟ پیچوندن کلاست، بیرون رفتن بدون اجازهی من و تیپت توی پارتی...توضیحی در موردشون داری پسر جوان؟
جونگکوک سعی میکرد هرجا را نگاه کند به جز چشمان عمویش. وی چانهی پسرک را گرفت و سرش را سمت خود چرخاند.
_هوم؟ جونگی قول میده که از این به بعد محتاطتر باشه و پسر خوبی بشه تا عموش اینبار توی تنبیهش آسون بگیره؟
+آ-آره قول میدم.
_هیس، جونگی باید در موردش فکر کنه. وگرنه دفعهی بعد عواقبش پای خودشه!
جونگکوک آب دهانش را قورت داد.
+چشم، قول میدم.
وی دستش را در موهای کوک فرو کرد و آن را بههم ریخت.
_آفرین پسر خوب! بیا برای اینبار فقط یه بازی کنیم.
+چه بازیای؟
_اینجوریه که مثلا تو یه عدد بین یک تا پنج توی ذهنت انتخاب میکنی و به من میگی از بین اعداد یک تا پنج یه عدد انتخاب کنم. اگه من درست گفتم و اون عدد توی ذهنت بود، باید هرچی که پرسیدم جواب بدی یا هرکار گفتم انجام بدی و اگه اشتباه حدس زدم، اونوقت من هر سوالی که بپرسی رو جواب میدم یا هرکار خواستی میکنم.
+آها.
_آمادهای؟
+اوهوم.
_اول من حدس میزنم.
+باشه، بین یک تا هشت.
_هفت.
+چطوری؟ حتی شک هم نداشتید؟
_فقط شانسیه.
+درسته.
_با سوال شروع میکنم. تا حالا با کسی بودی؟ دوستدختر یا پسر؟ اگه آره، کدوم اولیناتو دادی یا گرفتی؟
+یاااا، این چه سوالیه؟ من فقط هیجده سالمه. هنوز وارد رابطه نشدم.
_سن کمی نیست.
جونگکوک چرخی به چشمانش داد.
+نوبت شماست.
_بین یک تا پنج.
![](https://img.wattpad.com/cover/283575835-288-k794683.jpg)
YOU ARE READING
Uncle•°•°•°Vkook
FanfictionName•°uncle°•عمو | Completed Genre•°romance•action•mystery•smut Couple•°Vkook Writer•°Silver°Sly •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• کیم تهیونگ، ملقب به وی، عموی ناتنی جئون جونگکوکه. بعد 13 سال، یه اتفاق اندوهبار اونا رو کنار...