جیمین: به بابات گفتی نیروی ویژه بخواد؟
_بهش گفتم بگه برای تعقیب وزیر یون نیاز به نیروی ویژهت داریم. الان ساکت شو ببینم ایستگاه پلیسو چیکار کنیم.
یونگی: خب ببین این زبون بسته چی میگه. مرض داری انقدر فکر میکنی؟
_بگو ببینم چه فکری توی سرته؟
هوسوک چرخی به چشمانش داد و شروع به صحبت کرد:
"بالاخره اجازه داد منم حرف بزنم! میگم من پودر بیهوشی دارم که باید اسپری کنیم. بعد اونا بیهوش میشن و تا به هوش بیان ما کارمونو میکنیم. حتی وقت نمیکنن گزارش بدن. خودمون هم از اون ماسکهای شیمیایی میزنیم."_چه داروییه؟ چقدر طول میکشه اثر کنه؟
"خودم چندتا داروی خوابآور رو ترکیب کردم و حاصلش پودریه که تقریبا توژ دو دقیقه همه رو میخوابونه."
جیمین: مراجعهکنندههایی که داخل هستن چی؟
_فقط قراره بیهوش شن، ولی آدمای جدید نباید بیان. سریع باید در رو ببندیم چون ممکنه یکی فرار کنه بیرون.
نامجون: با چی اسپری میکنیم؟
هوسوک: میتونیم یه کپسول آتشنشانی رو باهاش پر و بعد اونجا ازش استفاده کنیم.
جین: چجوری کپسول آتشنشانی رو ببریم توی ایستگاه پلیس؟
هوسوک: چندتا سایز متوسط میخریم و میذاریم توی کولههامون. ماسکامون هم داخلش میذاریم. فقط باید سرعت عمل داشته باشیم و سریع ماسکا رو بزنیم و بعد پودر رو با اون کپسولا پخش کنیم.
_چهار تا کپسول میخوایم. هفت تا ماسک شیمیایی. نامجون برای یونگی یه هویت فیک درست کن. کارت آتشنشانی هم میخواد. یونگ باید بری اون چیزایی که گفتمو بخری.
یونگی: هوف، خیلهخب.
_رأس ساعت دو که تایم ناهارشونه وارد ایستگاه پلیس میشیم. همه اول ماسکای معمولی میزنیم. ولی وقتی رفتیم تو، سریع ماسکامونو با ماسکای شیمیایی عوض میکنیم. جین، یونگی، روبی و خودم باید اسپری کنیم. نامجون تو قبلش توی ون دوربینو از کار بنداز و بعد وقتی رفتیم داخل اطلاعات رو بگیر. جونگکوک درو تو میبندی. هوسوک داخل ون بمون. تو رانندهای.
"این فکر من بود. اونوقت هنوزم رانندهام؟"
جین: من رانندگی میکنم. تو میتونی جای من باشی.
"اوکی، مرسی."_خیلهخب، بعد از اینکه اطلاعاتو بهدست آوردیم دوباره سریع ماسکامونو با ماسکای معمولی عوض میکنیم و خارج میشیم. جین ماشینو نزدیک پارک کن که سریع سوار شیم. برمیگردیم هتل و بعد میریم فرودگاه. متوجه شدید؟
پاسخ همگی مثبت بود.
ساعت 11.45 دقیقه تجهیزات آماده بود و ساعت 13.45 دقیقه رو به روی ایستگاه پلیس مورد نظرشان بودند.
YOU ARE READING
Uncle•°•°•°Vkook
FanfictionName•°uncle°•عمو | Completed Genre•°romance•action•mystery•smut Couple•°Vkook Writer•°Silver°Sly •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• کیم تهیونگ، ملقب به وی، عموی ناتنی جئون جونگکوکه. بعد 13 سال، یه اتفاق اندوهبار اونا رو کنار...