part°•10

4K 590 403
                                    


آیا شماهایی که ووت و کامنت نمی‌دید منو دوست ندارید؟ یا آنکلو؟

آقای یون: منظورتون اینه که آتش‌سوزی کاملا سهوی بود؟ منبعش کجا بوده؟

"از آشپزخونه، سرقتی صورت گرفته؟"

(یادتونه که راشل توی آشپزخونه بود؟ ممکنه براتون سوال باشه که نفهمیدن روبی  کره‌ای نیست؟ خب، وزیر یون اغلب از آشپزای خارجی استفاده می‌کنه تا غذاهای خارجی هم علاوه بر غذاهای کره‌ای سرو بشه. و ساختن یه هویت جعلی نباید برای وی سخت بوده باشه، ها؟)

آقای یون: نه، فکر می‌کنم واقعا سهوی بوده.

"خیلی‌خب، کارشناسای ما اینجا رو بررسی کردن و چیز مشکوکی پیدا نشده. اگه اجازه بدید ما اینجا رو ترک کنیم."

آقای یون: بله بفرمایید. میگم راهنماییتون کنن.

"ممنون. خدانگهدار."

آقای یون با خیال راحت دوباره به عمارت دیگرشان برگشت.

عمارت وی:

_بله پدر، جونگ‌کوک میگه ایچیگایا.

"خب، بین این‌همه آدم، اونو چجوری پیدا کنیم؟صدایی از موتورسوار دریافت نکردید؟"

_نه. صدای ویدیو رو قطع کرده بود.

"لعنت! اونا خوب کارشونو بلدن. گفتی وزیر یون؟"

_بله.

"باشه، ولی دیگه سرخود کاریو انجام نده. با من هماهنگ کن. اگر اتفاقی میوفتاد چی؟"

_پدر من حواسم به همه‌ی جوانب هست. این موقعیت هم یهویی پیش اومد. نمی‌تونستم از دستش بدم.

"باشه، حواستو جمع کن. خبری شد بهم بگو."

_حتما. فعلا.

"فعلا."

تقه‌ای به در خورد.

_بیا تو.

یکی از بادیگاردها وارد شد.

"قربان، آقای مون اومدن."

_آقای مون؟ بگو بیاد تو.

"چشم قربان."

دقیقه‌ای بعد، در اتاق وی دوباره به صدا در آمد.

_بفرمایید.

آقای مون داخل آمد.

"آتیش‌سوزی کار تو بود نه؟"

_سلام. بشینید.

"چطور می‌تونی انقدر خونسرد باشی؟ می‌دونی خونه‌ی کیو آتیش زدی؟ اگه بفهمه کار تو بوده می‌دونی چی میشه؟"

_آروم باشید و بشینید.

آقای مون هوفی کرد و روی نزدیک‌ترین صندلی به وی نشست.

"حالا نتیجه‌ای هم داشت؟ فهمیدید خودشه یا نه؟"

_زودتر از چیزی که فکرشو می‌کردم بهش رسیدیم!

Uncle•°•°•°VkookWhere stories live. Discover now