part°•20

3.8K 417 661
                                    

در خدمت شما هستم با پارت جدید آنکل~

کاور جدید فیکو دیدید؟

ایشون زده: park_nio

خیلی ازت ممنونم کیوتی💜🫂

خب بریم سر پارت:

_جیمین برو جلوش سرشو گرم کن. روبی می‌خوام از پشت سانگو رو بگیری. هوسوک پودر بیهوشیتو بده به روبی. حواستونو جمع کنید. خراب‌کاری نمی‌پذیرم.

جیمین: کِی‌ ما گند زدیم دومین بارمون باشه؟

_هرچی.

نامجون: فیلم‌برداریش تمومه.

_جیمین بیارش این سمت که خلوته. اون درخت که اونجاست رو می‌بینی؟ بیارش اون روبه‌رو. روبی پشت درخت منتظر باش.

جیمین: باشه.
روبی: باشه.

_حالا برید.

آن دو از ون پیاده شدند. بقیه‌ی اعضا هم در ماشین بودند. همیشه در همه‌ی ماموریت‌ها باهم حضور داشتند.

جیمین جلوی سانگو سبز شد. سانگو با تعجب به پسرک نگاهی انداخت.

جیمین: آقای سانگو؟ خدای من! شما از نزدیک خیلی جذاب‌ترید. باورم نمیشه.

"ممنونم."

جیمین: میشه لطفا بیاید که دوستمم شما رو ببینه؟ حتما از خوشحالی سکته می‌کنه.

"من عجله دارم باید برم."
و در ماشینش را باز کرد.

جیمین بین و در ماشین قرار گرفت. از حرکاتی که بلد بود استفاده کرد. در حالی‌ که اشک مصنوعی در چشمانش حلقه زده بود، گفت:
جیمین: خواهش می‌کنم، لطفااا. خیلی طول نمی‌کشه.
با اتمام حرفش قطره‌های اشک از صورتش چکیدند.

"دوستت کجاست؟"

جیمین: اون سمت خیابونه.

"چرا خودش نمیاد اینجا؟"

جیمین: من آوردمش سر فیلمبرداری تا شما رو ببینه و سورپرایز شه. آخه امروز تولدشه. مطمئنم بهترین تولد عمرش میشه.

"فقط پنج دقیقه‌."

جیمین: عالیه ممنونم. از این طرف لطفا.
سانگو را به سمت درخت تناور برد.

جیمین: لطفا همین‌جا منتظر بمونید الان میاد.

"من بعد پنج دقیقه مجبورم برم حتی اگه دوستت نیاد."

جیمین: نه الاناست که سر برسه.
با اتمام جمله‌ی جیمین، روبی از پشت روی پسر خیمه زد. پودر را ناگهان روی صورت سانگو پخش کرد.
روبی: سلام. اومدم خوشگله.

سانگو برخلاف مقاومت‌هایش، بیهوش شد. روبی و جیمین به سرعت او را داخل ون انداختند و جین حرکت کرد.

جیمین: به نظرم این به حرف نمیاد.
_پس می‌میره‌.
یونگی؛ منطقیه.

داخل عمارت وی، سالن منفی یک:

Uncle•°•°•°VkookWhere stories live. Discover now