سلاااام
چطورید؟
لانگ تایم نو سی👀کیا هنوز آنکل رو توی ریدینگلیستا و لایبرریشون دارن!
کاور عکس کیه؟؟؟
این افتراستوری رو بخاطر 50K شدن آنکل نوشتم تا یجوری ازتون تشکر کنم♡
و همچنین بخاطر تولد پسرم جونگکوکی~
البته با تاخیر گذاشتم.─╾─╼─⊰•❅•⊱─╼─╼─
{ویکوک وقتی از فرانسه برگشتن، برای به سرپرستی گرفتن یه بچه اقدام کردن. و بعد از طی مراحل قانونی، یه پسر رو به فرزندخوندگی گرفتن. اسم واقعی پسرشون اهمیتی نداره، اونا قطعاً قراره اونو تگوک صدا کنن. کیم تگوک}
A year later:
"مامییی."
کوک در حالی که زیر لب غرغر میکرد، با غیض از روی تخت پایین پرید و به اتاق پسرش رفت.
+تهیونگ فاک بهت که به این بچه این چیزا رو یاد میدی!به اتاق پسرک رسید.
+تگوکم چندبار باید بهت بگم عزیزم؟ منو آپا صدا کن خوشگله.پسر با دیدن پدرش از روی ماشین اسباب بازیاش پایین آمد و سمتش دوید.
جونگکوک آغوشش را برای پسرش باز کرد.
تگوک چانهاش را روی شانهی کوک گذاشت."مامی تگوک دشنسه.( گشنشه)"
تگوک را از آغوشش خارج کرد و صورتش را به شکم نرم پسرک فشرد.
+شکموی من؛ اگه پسرم بهم بگه آپا براش براونی درست میکنم.
"براووونی؟"
از ذوق پسرش، خندهی خرگوشیای کرد.
+آره، حالا باید چی صدام کنی؟تگوک که سیاستهای خود را داشت و مطمئن بود جونگکوک به هر حال برایش براونی درست میکند، ابروهایش را بالا انداخت و سمت ماشینش رفت.
"مامی تگوکی لو نالاحت کد، تگوکی مایله گهر تنه."
(مامی تگوکی رو ناراحت کرد، تگوکی مایله قهر کنه.)+متاسفم پسرم. یکم بازی کن، میرم برات درست کنم.
کوک سوار آسانسور شد و با رسیدن به طبقهی همکف، سمت آشپزخانه رفت. آشپز و خدمه تعظیمی کردند.
+میتونید استراحت کنید. میخوام برای تگوک براونی درست کنم.
دوباره تعظیم کردند و اینبار از آشپزخانه خارج شدند.
کوک هر چندوقت برای پسر و همسرش عصرانه درست میکرد، پس جای وسایل را در آن آشپزخانهی بزرگ بلد بود.
مواد لازم برای پختن براونی را آماده کرد و مشغول شد.
با عشق در حالی که زیرلب آهنگی را میخواند، مواد را باهم مخلوط میکرد.در آخر کیک تقریباً آماده شده بود، فقط باید آن را درون فر میگذاشت. درجهی فر را تنظیم کرد و دوباره سمت جزیرهی آشپزخانه برگشت و ظروف و مواد اضافه را جمع کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/283575835-288-k794683.jpg)
YOU ARE READING
Uncle•°•°•°Vkook
FanfictionName•°uncle°•عمو | Completed Genre•°romance•action•mystery•smut Couple•°Vkook Writer•°Silver°Sly •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• کیم تهیونگ، ملقب به وی، عموی ناتنی جئون جونگکوکه. بعد 13 سال، یه اتفاق اندوهبار اونا رو کنار...