مهمان های ویژه {5}

423 123 12
                                    

-آآآخخخ کیونگسو یواشتر ببندش نمیتونم نفس بکشم.

اما کیونگسو همونطور که به لباس خیره شده بود به کارش ادامه داد

+سرورم لطفا تکون نخورید و بزارید من کارمو بکنم.
-گفتم گشادتر ببندش.

+برای چی سرورم اینطوری لباس روتون شلخته و بد ریخت میوفته.

-اونم باهام میاد.

با سر به گربه کوچیکی که رو تخت نشسته بود و داشت اونا رو تماشا می کرد اشاره کرد کیونگسو با دیدن گربه جریان انرژی وحشتناکی از توی بدنش رد شد و چشماش گرد شدن

+این محاله ممکنه عالیجناب باید اول منو از سر راهتون بردارید.

-داری کارمو سخت میکنی.

کیونگسو عاجزانه پایین پای شاهزادش نشست و نالید

+ازتون خواهش میکنم به حرفم گوش کنید اگه اون گربه توی مراسم بیرون بیاد ممکنه رسوایی به پا بشه عالیجناب مین هو منو گردن میزنن سررررورررمممم.

جیمین بار ها شاهد این کار های اغراق آمیز کیونگسو بود و دیگه حتی قبل از اینکه بتونه جلوی کیونگسو رو بگیر اون پایین پاش نشسته بود چشماشو تو حدقه چرخوند

-چرا مثل زنا گریه میکنی نمیزارم پدرم کاری بکنه خودم مسولیتش رو گردن میگیرم.

دستای کیونگسو رو از دامنش جدا کرد و گربه رو آروم توی یقه اش گذاشت ندیمه اش تو این مدت داشت ناخن هاشو میجویید و به شاهزداش نگاه میکرد بعد از اینکه از جای گربه مطمعن شد لبخندی زد

-آروم بمون،چون داشتی بی قراری میکردی تو رو با خودم میبرم اما باید قول بدی پسر خوبی باشی.

+اون حیوون چه میفهمه که شما بهش چی میگید ازتون خواهش میکنم صرف نظر کنید.

-اگه همینطوری وایسی بالا سرمو بیشتر نگرانم کنی با لگد پرتت میکنم بیرون.

کیونگسو چیزی نگفت و به نالیدن و جوییدن ناخن هاش ادامه داد باد بزنش رو برداشت و بازش کرد و جلوی خودش نگه داشت

-فکر کنم کسی متوجه پف سینه ام نشه البته امیدوارم.

کمی دلشوره داشت کاش میشد به این جشن نیاد حضور پیدا کردن تو اینطور مهمونی های بزرگ بخصوص وقتی برای غریبه ها باشه اونو معذب و دستپاچه میکرد اما با این حال از اقامتگاهش بیرون اومد و خودش رو به پدر و برادراش رسوند مثل همیشه تاخیر داشت و بقیه رو منتظر گذاشته بود این عادتش بقیه رو اذیت نمی کرد اما خودش شرمسار بود امپراطور با دیدن ظاهر مرتب رو برازنده اش لبخندی زد اما با دیدن باد بزنی که تقریبا نیمی از زیباییش رو پنهان کرده بود با تعجب پرسید

+باد بزنت رو برای چی آوردی امشب هوا خیلی خوبه ، واقعا گرمته؟.

لبخند دستپاچه ای زد

slave of revenge (به بردگی انتقام)Where stories live. Discover now