آغوشِ قاتل {15}

401 110 10
                                    

پشت درگاه بزرگ اتاق پدرش ایستاد و خواست تا ورودش رو اعلام کنن بعد از این که درگاه به روش باز شد داخل رفت پدرش و ملکه اش کنار هم نشسته بودن و با لبخند ورود اونو تماشا میکردن جلو رفت و تعظیم کوتاهی کرد و نشست

–بعد از ظهر دل انگیزیه.

امپراطور خندید و با بالا آوردن دستش به ندیمه اش که اونجا ایستاده بود اشاره کرد

+آه البته...برای ولیعهدم بهترین شرابو غذا رو بیارید میخوام خستگی سفر رو از تنش بگیرم.

–این از لطف شماست.

نگاهی به ملکه انداخت که رنگش پریده بود اما لبخند به لب داشت

–حالتون خوبه؟ بی حال به نظر میاید؟.

+توجه شما منو خرسند میکنه.

و اینطور از جواب دادن طفره رفت میز در حال پر شدن از غذا و شراب بود اما جونگکوک همچنان داشت ملکه رو نگاه میکرد چه کسی میتونست از مریضیش اینطور لبخند رضایت به لب داشته باشه مگر اینکه براش سودی داشته باشه ، باید چابک باشی تا زیر دست و پا له نشی و ملکه هم استثنا نبود یه امر عادی بود و جونگکوک اینو میفهمید اون کسی بود که تا الان دووم آورده بود و تا له نشه حالا لیاقت پادشاهی رو داشت چون قاعده ی بازی رو میدونست و به زودی اینم میفهمید که قراره تو این دور بازی کی رقیبش بشه امپراطور بعد از اینکه به غذا ها لبخند رضایت زد نگاهی به پسرش انداخت

+خب از حاصل هوش ذکاوت بالای تو منابع انبوهی نصیبمون شد ، رو سفیدم کردی.

–باعث افتخاره.

+چرا همراه کاروانت برنگشتی برات مراسم بزرگی رو ترتیب داده بودم میخواستم پسرم رو همراه غنیمت هاش ببینم و دهن اون وزیرک های مزاحم رو با بهونه ها و حرفای پوچشون ببندم غیبت تو باعث شد اونا حرفی برای گفتن داشته باشن.

–خیلی متاسفم...دلیلم برای تاخیرم موجه نیست و این بیشتر منو شرمگین میکنه اما توی راه مناظر زیبایی چشمم رو گرفت نمی تونستم بدون اینکه چند سوایی رو اونجا بمونم به پایتخت برگردم با این حال کاروانم رو فرستادم تا ماموریتم رو به درستی انجام داده باشم.

+نمی خوام بهت چیزی رو گوشزد کنم اما به عنوان تک ولیعهد من تو باید بیشتر مواظب خودت باشی تهیونگ به تنهایی نمیتونه تو رو از دست جنایتکارا نجا...

+ووععع...

گو وی با نگرانی سمت همسرش برگشت که با شرمندگی دستشو جلوی دهنش گذاشته بود جونگکوک به ملکه نگاه کرد و یه تای ابروش رو بالا داد نگاه ملکه وانگ یان به غذا ها بود گو وی با کنجکاوی پرسید

+ملکه...حالتون خوبه؟.

+خوبم سرورم...شاید...

–بخاطر غذا هاست.

slave of revenge (به بردگی انتقام)Where stories live. Discover now